سفارش تبلیغ
صبا ویژن
می دانم که برترین توشه رهرو به سوی تو، اراده استواری است که با آن تو را برمی گزیند و اینک، قلبم با اراده ای استوار با تو رازگویی می کند. [امام کاظم علیه السلام ـ در دعایش زمانی که او را به سوی بغداد می بردند ـ]
آموزشی - مذهبی
درباره



آموزشی - مذهبی


حمید امامی راد
سلام به اهل دلی که بی ریا و با صفاست.قلب پر از محبتش همیشه به یاد خداست.دور از وجودتان هر چه درد و بلاست. مطالب وبلاگ ترکیبی از مسائل مذهبی و آموزشی (اکثرا آموزش ابتدایی) می باشد. امید است مورد توجه قرار گیرد. ملتمس دعای خیر دوستان هسنم.
لینک‌های روزانه

 

چندی پیش نقل قولی نه چندان مهم به مدد هوچیگری دشمنان و دست پاچه گی دوستان و حملات بی امان دلسوزان از چنان اهمیت کاذبی برخوردار شد که گویا یکی از اصول یا فروع دین در معرض آسیب قرار گرفته است.

ماجرا از آنجا آغاز شد که یکی از سخنرانان در سخنانی به کرامتی خاص که در زمان تولد مقام معظم رهبری رخ داده بود اشاره می کند. ایشان به نقل از خواهر بزرگتر مقام معظم رهبری می گوید: قابله ای که برای به دنیا آوردن برادرم (مقام معظم رهبری) آورده بودند مشغول به دنیا آوردن نوزاد بود که ناگهان فریاد می زند «علی یارت باشد» وقتی علت این ابراز احساسات را از او می پرسند؛ پاسخ می دهد: من دیدم و شنیدم که این نوزاد هنگام تولد «یا علی» گفت.

چند ماه بعد فیلم این بخش از سخنان ایشان به سرعت فضای مجازی و حقیقی را در نوردیده و با واکنش هایی عمدتا تلخی روبرو می شود.

دشمنان تابلودار ایران و اسلام از فرصت استفاده کرده و آن را وسیله ای برای تمسخر و پلی برای حمله به ارزشها و باورهای ما قرار می دهند. شبکه خبری العربیه که از سوی رژیم وهابی عربستان سعودی حمایت و پشتیبانی می شود، مانور نسبتا گسترده ای بر روی این خبر داد و با به تمسخر گرفتن و مستند دانستن آن به مستند "ظهور نزدیک است" تلاش کرد جوسازی جدیدی را علیه جمهوری اسلامی ایران و اعتقادات شیعیان آغاز کند.1

دوستان و دلسوزان نظام هم بنا بر وظیفه ای که احساس کردند با قلم و زبان آنچه لازم دانستند گفتند و نوشتند. اظهار نظر خودی ها را می توان در چند بند اینگونه جمع بندی و خلاصه کرد: 1. ناروا دانستن اینگونه سخنان آن هم در این برهه از زمان 2. سست شدن اعتقادات مردم نسبت به کرامات منقول از اهل بیت علیهم السلام در اثر ترویج این نوع کرامتها 3. خیانت بودن این نوع دفاعیات 4. ایجاد کردن زمینه غلو و خرافه پرستی و دامن زدن به آن با طرح چنین کراماتی.

 

انصاف در مساله

حق آن است که در این مساله و مانند آن، دو موضوع کاملا متفاوت وجود دارد که باید جدای از هم بررسی شوند. اگر منتقد و اهل نظر این دو را به خوبی شناخت و به درستی از هم تفکیک کرد آنگاه می تواند نقد علمی (و نه احساسی) خود را در هر یک از دو موضوع به شایستگی بیان کند وگرنه دچار خلط مباحث شده و گرفتار مغالطه می شود. نتیجه این وضعیت همانی می شود که شده است.

 

موضوعات این مساله

1. اصل جریان

موضوع اول مربوط به اصل آن جریانی است که نقل شده. در نقد و اظهار نظر در مورد این نقل قول باید فارغ از هیاهوی تبلیغاتی و جنجال رسانه ای، تنها به متن خبر پرداخت و صدق و کذب آن را بررسی کرد.

الف. باید توجه داشت که اصل وقوع چنین رخدادی نه با عقل سلیم مغایرت دارد و نه با نقل معتبر؛ چرا که خداوند متعال با ذکر نمونه ای از سخن گفتن کودک در بدو تولد 2، امکان وقوع آن را تایید کرده است.

ب. بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام هر اثبات و انکاری نیازمند به اقامه دلیل است « أَنْ لَا یَقُولُوا حَتَّى یَعْلَمُوا وَ لَا یَرُدُّوا مَا لَمْ یَعْلَمُوا» 3

 

2. طرح جریان

موضوع دوم مربوط می شود به بیان این واقعه که با فرض صحت، آیا طرح آن در مجامع عمومی و نقل آن برای دیگران صحیح است یا نه؟

همانگونه که دیگران گفتند و نوشتند4 طرح این بحث نه ضرورتی دارد و نه به مصلحت است.

ضرورتی ندارد زیرا همانگونه که امام جمعه محترم قم نیز مرقوم فرمودند5 وقتی بحمدالله مقام معظم رهبری معدن کمالات و فضایلند؛ کمالات و فضایلی که دوست و دشمن به آن معترفند؛ لزومی ندارد این گونه فضایل خارق العاده، پنهانی و صرفا نقل قولی، مطرح شوند.

به مصلحت هم نیست زیرا مسلم است خبر یا گزارشی که می تواند مورد سوء استفاده دوستان جاهل و پلی برای حمله رسانه های دشمن علیه ارزشهای ما قرار گیرد؛ نباید مطرح شود. درست است که ملاک سخن و سکوت ما، هوچیگری دشمن و سوء برداشتهای دوستان نیست؛ اما این در اصول و مواضع اساسی مکتبی و کشوری ماست نه در مسائل فوق العاده حاشیه ای و دست چندمی.

اما متاسفانه برخی از منتقدین خودی با عدم تفکیک دو موضوع «اصل بحث» و «طرح بحث» دچار خلط در موضوع شده و با هدف نقد بخش دوم سر از حمله به بخش اول درآورده اند.

سخن پایانی

به نظر می رسد این هیاهیو و جنجال رسانه ای آن هم بر روی یک نقل قول کوتاه و نه چندان مهم، صرفا یک جنگ تبلیغاتی باشد؛ زیرا در این مقطع فوق العاده حساس که دنیا متوجه اقتدار، حقیقت گویی و واقع انگاری مردم مسلمان ایران به خصوص رهبر یگانه ایران اسلامی شده است؛ دشمنان این هوچی گری را به راه می اندازند تا شاید بتوانند نگاهها را از این مرد الهی و مردم حقیقت جوی ایران منحرف کنند.

از این رو بر همه ما لازم است تا با دقت در رفتار، گفتار و نیز پرهیز از سخنان و نقل قولهایی که مستندات چندان متقنی ندارند و در عوض با تکیه بر قول سدید 6 دستگاه تبلیغاتی دشمن را در رسیدن به اهداف شومشان ناکام بگذاریم.

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 12:28 عصر     |     () نظر

عاشق خدا باشیم یا از خدا بترسیم؟

همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد، صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

خدا

خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .

بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .

چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .

ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید جرا ما را از خدا م یترسانند؟

در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .

بسیاری از ما حتی در خیالمان هم ترس از خدا نمی گنجد و به همین خاطر گاه حظور با عظمتش را نادیده گرفته و بی باکانه به آنچه برحذرمان داشته دست میزنیم .

واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟

همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد،

صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‏پوشى از بسیارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏هاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبت‏هاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‏مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت‏ها و خوبى‏هاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجاب‏هاى درونى میسّر نمى‏گردد .

اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.

ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیت‏هایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفه‏اش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مى‏فرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏»(نازعات 40و41)‏ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!

امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

ملاحظه می‌کنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مى‏داند خدا او را مى‏بیند، و آنچه مى‏گوید مى‏شنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مى‏دهد مى‏داند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مى‏دارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
خدا

ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام می‌فرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود می‌داند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم می‌دهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .

با توجه به مطالبی که گذشت می‌توان گفت ترس از خدا سرچشمه‏هاى مختلفى دارد. شمارى از آن‏ها عبارت است از:

الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مى‏گردد.

ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کم‏ترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مى‏شود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).

ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بى‏پایان را تصور مى‏کنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مى‏دوزند، حالت خوف مى‏یابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مى‏فرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آن‏ها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى‏شود دل‏هایشان مملو از خوف پروردگار مى‏گردد.

بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیش‏ترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مى‏کند.

نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:

1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار

2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان

3- ترس از فریب خوردن از دنیا

4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان

5- ترس از سوء عاقبت‏. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است

6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن

7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان

8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن

9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن

10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن و ......

این نوع از ترس عالى‏ترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراج‏السعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است، خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.

قران کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست»

نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مى‏ترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مى‏نماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراج‏السعادة ج : 2 ص : )182

نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد

بى‏خبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در این‏ها

غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت

اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراج‏السعادة ج : 2 ص :190 )

امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند. (جها د با النفس،ح109)

نتیجه اینکه هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و إن شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم .

 

منبع : سایت شهید آوینی

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 12:23 عصر     |     () نظر

سه دعای قطعا مستجاب!

والدینی که می‌خواهند در «تربیت مهدوی» فرزندانشان موفق باشند و فرزندانی عاشق خدا، قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تربیت نمایند و آن گاه مهدی یاورانی رشید را به تاریخ بشر هدیه نمایند، باید از عامل دعا در حق فرزندانشان کمال استفاده و بهره را ببرند.

دعای پرنفوذ پدر و مادر

امام صادق (علیه السلام): «ثَلاثُ دعوات لا یحجُبنَ عَنِ اللهِ تَعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِه إِذا بَرَّهُ و دعوتُهُ علیهِ إذا عَقَّهُ ، و دعاءُ المظلومِ علی ظالِمه و دعاؤُهُ لمن اِنتَصَر لهُ مِنهُ ، و رجلٌ مؤمنٌ دَعا لِاخٍ لَه مؤمنٌ واساهُ فینا ، و دعاؤُه علیه إذا لم یُواسهُ مع القدرةُ علیه ، و اِضطرارُ أخیه إلیه ؛ سه دعاست که از پروردگار در حجاب نمی‌ماند و قطعاً مستجاب می‌گردد: (نخست) دعای پدر و مادر در حق فرزندی که نسبت به والدین خود نیکوکار باشد؛ و دعای ایشان آنگاه که در حق فرزند نفرین نماید. (دوم) نفرین مظلوم نسبت به ظالم، و دعای او (مظلوم) در حق کسی که انتقام وی را از ستمگر بستاند و (سوم) دعای مومن آنگاه که دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود که به خاطر ما، او را کمک مالی کرده باشد و نفرین او در حق برادرش که به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است »1

کلیدی ترین رمز موفقیت فرزندان

یکی از کلیدی‌ترین رمزهای موفقیت فرزندان در طول زندگی، دعای خیر والدین در حق ایشان می‌باشد. دعای پدر و مادر در حق فرزند آن گاه که از دل برآید، دعایی است که آسمان‌های هفت‌گانه را در می‌نوردد و بدون هیچ حجابی در محضر پروردگار به اجابت می‌رسد.2 از سوی دیگر نفرین پدر و مادر فراتر از ابرها به سوی پروردگار بالا می‌رود و سریع‌تر از ضربت شمشیر به اجابت می‌رسد.3

از این رو باید پدران و مادران با نیت‌های صادقانه در تربیت فرزندانی منتظر و آماده جان فشانی در رکاب حضرت مهدی، پیاپی دست دعا به سوی پروردگار بردارند و برای موفقیت خود در پرورش فرزندانی مهدی یاور دعا نمایند.

یکی از کلیدی‌ترین رمزهای موفقیت فرزندان در طول زندگی، دعای خیر والدین در حق ایشان می‌باشد. دعای پدر و مادر در حق فرزند آن گاه که از دل برآید، دعایی است که آسمان‌های هفت‌گانه را در می‌نوردد و بدون هیچ حجابی در محضر پروردگار به اجابت می‌رسد. از سوی دیگر نفرین پدر و مادر فراتر از ابرها به سوی پروردگار بالا می‌رود و سریع‌تر از ضربت شمشیر به اجابت می‌رسد
پدر علامه مجلسی
مهمترین اساتید وشاگردان علامه مجلسی

خاطره پدر علامه مجلسی؛ درباره استجابت دعای والدین در حق فرزند، به عنوان یک شاهد تاریخی، بسیار قابل تأمل است. آن جناب می‌گوید:

در سحرگاهی پس از به پایان رساندن نماز شب و به هنگام مناجات با پروردگار، حال خوشی دست داد که دریافتم اگر در آن هنگام درخواستی نمایم، اجابت خواهد شد. اندیشیدم که چه دعا و درخواستی نمایم که ناگاه صدای گریه محمد باقر از گهواره‌اش بلند شد. بی درنگ گفتم: «پروردگارا، به حق محمد و آل محمد (صلوات الله علیه و آله) این کودک را از مبلّغان دینت، ناشران احکام پیامبرت و از یاران امام زمانت قرار ده و در این راه او را به توفیق‌های بی پایان نایل گردان!»4

سرافرازی شیعه در طول تاریخ مدیون تلاش‌های احیا گرانه علامه محمد باقر مجلسی؛ است.

از این رو والدینی که می‌خواهند در «تربیت مهدوی» فرزندانشان موفق باشند و فرزندانی عاشق خدا، قرآن و اهل‌بیت: تربیت نمایند و آن گاه مهدی یاورانی رشید را به تاریخ بشر هدیه نمایند، باید از عامل دعا در حق فرزندانشان کمال استفاده و بهره را ببرند.

1173 سال است که رادمردی الهی منتظر به ثمر رسیدن 313 سردار و تربیت یافتن یاورانی مخلص و کامل است. دعا نماییم که خانواده‌های ما مهد پرورش آن سرداران و این مهدی یاوران گردد و به زودی آن امام نور را از انتظار به درآورد!

 

منبع: خانواده و تربیت مهدوی، آقا تهرانی و حیدری کاشانی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 12:21 عصر     |     () نظر

روش‌های آموزش خلاقیت به دانش آموزان

 ‌1- تجارب دانش آموزان را به موقعیت‌های خاص محدود نکنیم. کارهای بدیع و تخیلات دانش آموزان را مورد تشویق قرار دهیم، سوالهایی از آنها بپرسیم که مشوق تفکر واگرا باشند، و از تکرار روش‌های معمول و متداول بپرهیزد. سوالهایی که که راه حل‌های متعدد داشته باشد مشوق تفکر واگرا و خلاقیت است. ما معلمین ریاضی ، باید ریاضی را آنطور که هست به دیگران یاد دهیم .
باید توجه کنیم که ریاضیات تنها مجموعه‌ای از حقایق نیست که به شکل قضیه یا مسئله به دیگران نشان داده شود . ریاضی تفکری است که به وسیله مجموعه‌ای از قضا یا و مسائل باید آن تفکر را در کسانی که خواستارآن هستند به وجود آوریم تا هر کس به هر مقدار ریاضی که می‌داند بتواند با مسائل برخورد کند.
2- برای طرح سوالها و اندیشه های غیر معمول و بدیع ارزش قائل شویم ..
دانش آموزان خود را تشویق کنید تا سوال‌های گوناگون از ما بپرسند. فراتر از اطلاعات دانش‌های معمول فکر کنند و راه‌های مختلف برای مسائل پیشنهاد دهند دانش آموزان را در اظهار اندیشه‌های اصیل و بدیع تشویق کنیم و با اظهار نظرهای غیر قالبی ، غیر متداول و تازه آنها با خوشرویی و با احترام برخورد نماییم ، حتی اگر فراتر از تصورات خود باشند .
وقتی که ریاضیات به صورت ساخته و پرداخته و در آن هر سوالی با جواب صریح و متکی بر دلیل توسط خود معلم به دانش آموز ارائه شود ، دیگر دانش آموز حق هیچ نوع اظهاری ندارد زیرا سخن معلم درست است و دلیلی برای درستی آن ارائه داده و چون و چرای دانش آموز رد می شود. باید به دانش آموز فرصت داده شود تا در جریان یادگیری فعال باشد و ببیند که چگونه تعریفی تکامل پیدا می کند . باید حدس زدن و آزمون را که شیوه علمی و خلاقانه است به دانش آموزان در ریاضیات و هندسه آموزش داد.
3 - فرصت‌هایی برای خود آموزی و یادگیری اکتشافی در اختیار دانش آموزان قرار دهیم.
یکی از ویژگیهای افراد آفریننده ،استقلال شخصی و توانایی پیدا کردن راه حل مسایل به طریق اکتشافی و از راه خود آموزی است . اگر تنها حفظ کردن مطالب، راه حل‌های قالبی مورد تایید معلمان واقع شوند،؛ دانش آموزان به حفظ مطالب تشویق خواهند شد، اما اگر اندیشه‌های اصیل مورد تایید قرار گیرند، دانش آموزان به فعالیت‌های خلاق مبادرت خواهند کرد . کلاس باید جایگاه کشف کردن باشد به دانش آموزان اجازه دهید که خود مسئله و یا قضیه ای ارائه دهند هر چند ساده باشد مهم این است که فکری تازه و کشفی جدید به وقوع بپیوندد .
ریاضیات باید طوری تدریس گردد که حس کنجکاوی را در فرا گیران به طوری تداوم بخشد که همیشه در پی یافتن عقاید تازه درریاضی و کشف مطالب جدید باشند، هر چند که این مطالب قبلا به وسیله دیگران کشف شده باشد .
4- نسبت به تفاوت‌های فردی دانش آموزان با احترام برخورد کنیم.
برخورد درست معلمان با دانش آموزان در رشد استعدادهای خلاق آنها تاثیر فراوان دارد از وادار کردن دانش آموزان به رقابت و هم چشمی با یکدیگر بپرهیزیم. هر یک از دانش آموزان دارای استعداد و قریحه‌های خاص خود هستند که شاید از این جنبه با دانش آموزان دیگر متفاوت باشند در پرورش این استعدادهای ویژه در دانش آموزان بکوشیم .
5- رفتارهای خلاق را برای کودکان قرار دهیم.
پژوهشهای انجام شده نشان داده اند که روش آموزش از طریق سرمشق‌دهی بیشتر از روشهای مرسوم آموزشی منجر به ایجاد رفتارهای خلاق در یاد گیرندگان می شود .
6 - از روش‌های و فنون ویژه بالا بردن سطح آفرینندگان استفاده کنیم.
تعدادی روش و فن آموزشی وجود دارند که با استفاده از آنها در پرورش استعدادهای خلاق کودکان بسیار موثرند. معروفترین آنها روش (بارش مغزی) است. در این روش معلم مسئله ای را به دانش آموزان می دهد و از آنها
می‌خواهد تا هر چه راه حل برای مسئله به ذهنشان می رسد بگویند. معلم دانش آموزان را برای دادن راه حل ها و اظهار نظرهایی مختلف تقویت می‌کند، ولی پیش از ارائه تمامی راه حل ها از سوی دانش آموزان ،درباره آنها هیچ گونه اظهار نظری نمی نماید. روش دیگر آموزش مهارتهای پژوهشی است. آموزش مهارتهای پژوهشی به طرح آزمودن فرضیه از سوی یاد گیرنده گان کمک می کند.
روشهای درست طرح فرضیه به وسیله دانش آموزان منجر به ایجاد طرز تفکر خلاق در آنها می شود. برخورد درست معلمان با دانش آموزان بررشد و استعدادهای خلاق آنها تاثیر فراوان دارد. از وادار کردن دانش آموزان به رقابت و هم چشمی با یکدیگر بپرهیزیم. هر یک از دانش آموزان دارای استعداد و قریحه های خاص خود هستند که شاید از این جنبه با دانش آموزان دیگر متفاوت باشد.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 12:12 عصر     |     () نظر

 2- روش های تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری
به کارگیری افراطی روش های سنتی که در آنها غالبا معلم نقش محوری را در کلاس ایفاء می کند و بیش تر مبتنی بر سخن رانی و استفاده از مهارت های کلامی است، سبب می شود دانش آموز در فرآیند تدریس و یادگیری و ایفای یک نقش فعال فرصت مشارکت کم تری را پیدا کند.دانش آموزی که در این نوع سیستم تحصیل می کند مجالی برای بروز استعداد های خلاق نمی یابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می دهد.
3- عدم شناخت معلم نسبت به خلاقیت
در بسیاری از موارد آشنا نبودن معلم یا مربی با شیوه های پرورش خلاقیت دانش آموزان خود به تنهایی یک مانع بزرگ در این زمینه محسوب می شود.معلمی که شناخت صحیحی از ماهیت خلاقیت،موانع و روش های پرورش نداشته باشد، بدیهی است نه تنها نمی تواند اقدامی برای بروز استعداد های خلاق دانش آموزان خود در کلاس انجام دهد، بلکه ممکن است ناآگاهانه و به مرور زمان کلاس درس خود را به محیطی تبدیل کند که در آن خلاقیت دانش آموز سرکوب می شود.
4- فقدان حداقل امکانات لازم برای انجام فعالیت های خلاق دانش آموزان
هر چند بسیاری از فعالیت های خلاق نیازمند هزینه ها و امکانات خاصی نیست و اغلب آن ها با اندکی تغییر در روش های تدریس و استفاده بهینه امکانات و فضای آموزشی موجود در مدارس قابل اجراست، اما گاهی فقدان این حداقل امکانات لازم سبب می شود که انجام برنامه های پرورش خلاقیت در کلاس و مدرسه با مانع یا شکست روبه رو شود.این کمبودها در بسیاری از موارد تاثیری مخرب بر علاقه و انگیزه ی دانش آموزان برای شرکت در این برنامه ها می گذارد.
5ـ اهداف و محتوای کتاب های درسی
موضوع اهداف و محتوای درسی مبحثی بسیار گسترده است و از جوانب مختلف قابل بررسی می باشد، اما در این جا تا این حد بدان اشاره می شود که چنان چه در یک نظام آموزشی کتاب درسی به عنوان مهم ترین و تنها منبع تدریس و آموزش مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال در میان اهداف و محتوای آن چیزی به عنوان پرورش خلاقیت منظور نشده باشد،مسلما دانش آموز آزادی عمل و توانایی لازم را نخواهد داشت که پا را از چهارچوب کتاب درسی خود فراتر بگذارد و در نتیجه او می آموزد تا صرفا در محدوده کتاب درسی خود بیندیشد و نه بیش تر.
6ـ عدم توجه به تفاوت های فردی دانش آموزان
در نظر نگرفتن این واقعیت که هر دانش آموز در عین اشتراکاتی که با سایر دانش آموزان دیگر دارد،یک انسان منحصر به فرد است و دارای استعداد ها،علایق و کشش های ویژه ی خود نیز می باشد، سبب می گردد معلم دید و نگرشی یکسان نسبت به همه ی دانش آموزان داشته باشد، این نوع نگرش در حوزه ی پرورش خلاقیت یک مانع اساسی محسوب می شود و به ویژه سرخوردگی دانش آموزان خلاق را به دنبال خواهد داشت.
7- عدم پذیرش ایده های جدید
عادت به تفکرات کلیشه ای،راه حل های معمولی و تجربیات تکراری می تواند سبب پدید آمدن نوعی دید انتقادی در معلم و دانش آموزان در کلاس های درس شود که می توان آن را روحیه ی عدم پذیرش ایده های جدید نامید.
برای دانش آموزی که از تفکری خلاقی برخوردار است و میل به خلق ایده های نو و غیر معمول دارد، بسیار مایوس کننده خواهد بود که ایده ها و افکارش به خاطر غیر معمولی بودن مورد بی توجهی معلم یا دانش آموزان قرار گیرد.
این دانش آموزان به تدریج تحت تاثیر نظر جمع،ممکن است نوگرایی و این نوع تفکر خود را دال بر وجود ضعف یا مشکلی در خود تلقی کند.احساس غیر عادی بودن در بسیاری از دانش آموزان خلاق ناشی از وجود یک چنین جوی در کلاس است که در نهایت به خود سانسوری منتهی می شود.
8- ارائه ی تکالیف درسی زیاد به دانش آموزان
معمولاً انجام تکالیف درسی بخش عمده ای از وقت دانش آموزان را به خود اختصاص می دهد.در مواردی که به دانش آموز تکالیف زیادی داده می شود و او ناچار می شود همه ی توان و انرژی فکری خود را برای انجام آن تکالیف صرف کند، در نتیجه دیگر فرصت و هم چنین توانایی چندانی برای پرداختن به فعالیت های دیگر نخواهد داشت. به علاوه از آنجا که غالبا انجام زیاده از حد تکالیف درسی برای دانش آموزان چندان خوشایند نیست،این موضوع می تواند سبب بی علاقگی و بی میلی آن ها نسبت به فعالیت های دیگر از جمله فعالیت های خلاقانه که غالبا نیازمند آرامش فکری و روانی است،گردد.
9- استهزاء و تمسخر به خاطر ایده یا نظر اشتباه
در کلاس‌های درس زیاد اتفاق می افتد که دانش آموزی به دلیل مطرح کردن یک نظر اشتباه یا ایده ای نادرست یا عجیب و غریب از طرف معلم یا دانش آموزان هم کلاسی خود مورد تمسخر و استهزاء قرار گیرد.
برای دانش آموزی که گرایش های خلاقانه دارد، این نوع برخورد دیگران حکم توبیخ و تنبیه را دارد. در نتیجه احتمال دارد این دانش آموز به تدریج بیاموزد که ایده های خود را از ترس این که ممکن است اشتباه باشد و مورد استهزای سایرین قرار گیرد، اساساً به زبان نیاورد و آن را در درون خود سرکوب کند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 12:3 عصر     |     () نظر

تقویت مهارت، خلاقیت و نو‌آوری در دانش‌آموزان

تقویت مهارت، خلاقیت و نو‌آوری در دانش‌آموزان
به خانم معلم گفتم که نقاشی خواب دیشب خودم را کشیده ام. اما او هم مثل بقیه‌ی بچه‌ها مرا مسخره کرد؛ من هم آن را پاره کردم و به جای آن یک خانه و یک درخت کشیدم !
مقدمه: خلاقیت مفهومی پیچیده و در برگیرنده ابعاد مختلف علمی، فرهنگی، سازمانی و فردی است. اگر بخواهند در جامعه ای این مفهوم توسعه یابد و به شکلی پایدار تحقق یابد باید در درجه اول شرایط علمی، فرهنگی، سازمانی و فردی آن را به وجود آورند. زیرا اگر شرایط لازم و مناسب علمی فراهم نیاید هر نوع کوشش از نظر کیفیت و محتوا بی نتیجه خواهد ماند. همچنین اگر نتوانیم شرایط فرهنگی و سازمانی تحقق و توسعه خلاقیت را ایجاد کنیم هر چه بکوشیم و توان علمی خود را افزایش دهیم باز هم نمی توانیم به توسعه ای پایدار دست پیدا کنیم.
آموزش خلاقیت (آفرینندگی)
همه روان شناسان پرورشی و متخصصان آموزشی معتقدند که توانایی های آفریننده و شیوه های فکری واگرا را می‌‌توان به افراد، به ویژه به کودکان و نوجوانان، آموزش داد. ما اینجا به طور خلاصه به چند اصل کلی برای پرورش خلاقیت اشاره می‌‌کنیم.
1- تجارب کودکان را به موقعیت‌های خاص محدود نکنید.
سؤالاتی بپرسید که با چرا و چگونه آغاز می‌‌شوند، نه کجا و چه کسی و چه وقت. سؤال هایی طرح کنید که دارای جواب های متعدد باشند. سؤال هایی که تنها یک جواب دارند منجر به تفکر همگرا می‌‌شوند، سؤال هایی که جواب های متعددی را در یادگیرنده بر می‌‌انگیزانند. شوق تفکر واگرا و آفرینندگی است.
2- برای طرح سؤال‌ها و اندیشه های غیر معمول و بدیع ارزش قائل شوید.
از سؤال های غیر معمول که از سوی دانش آموزان طرح می‌‌شوندو شما از عهده جواب آنها بر نمی آیید نهراسید. به آنها کمک کنید و با همکاری یکدیگر به جستجو برای یافتن جواب این سؤالات بپردازید.
3- فرصت هایی برای خود آموزی و یادگیری اکتشافی در اختیار یادگیرندگان قرار دهید.
4- نسبت به تفاوت های فردی یادگیرندگان با احترام برخورد کنید.
گورتزل (1962-
Gortzel ) پس از بررسی شرایط پرورشی 400 نفر از افراد برجسته قرن بیستم تأثیر شرایط پرورشی آموزشگاه‌ها و روش آموزشی معلمان را بر رشد توانایی های خلاق در کودکان به گونه زیر بیان داشته است. " معلمانی که بیش از معلمان دیگر مورد احترام و علاقه افراد نخبه مورد مطالعه ما قرار داشتند، معلمانی بودند که به این افراد امکان می‌‌دادند تا متناسب با توانایی هایشان پیش بروند. فرصت فعالیت کردن در موضوعات دلخواهشان را به آنها می‌‌دادند و آنها را به تفکر وا می‌‌داشتند و کتاب های مهیج به آنها معرفی می‌‌کردند"
5- رفتارهای آفریننده را برای کودکان سر مشق قرار دهید.
یلون و نیستاین (1977) در این مورد گفته اند: " دانش آموزان کلاس پنجم ابتدایی پس از مشاهده رفتارهای خلاق نشان داده شده در یک فیلم یا از سوی معلم، رفتارهای خلاق از خود نشان داده اند.
6- روش ‌ها و فنون ویژه بالا بردن سطح آفرینندگی استفاده کنید.
معروف ترین این روش‌ها روش بارش مغزی است. در این روش معلم مسأله ای را به دانش آموزان می‌‌دهد و از آنها می‌‌خواهد تا هر چه راه حل برای مسأله به ذهنشان می‌‌رسد بگویند. معلم دانش آموزان را برای دادن راه حل‌ها و اظهار نظرهای مختلف تقویت می‌‌کند ولی پیش از ارایه تمامی راه حل‌ها از سوی دانش آموزان، درباره آنها هیچ گونه اظهار نظری نمی نماید.
روش آموزش دیگری که منجر به بالا بردن سطح فعالیت های خلاق یادگیرندگان می‌‌شود، آموزش مهارت های پژوهشی (
Research Skill) است. آموزش مهارت های پژوهشی به طرح و آزمودن فرضیه از سوی یادگیرندگان کمک می‌‌کنند. روش های درست طرح فرضیه و آزمون فرضیه از سوی یادگیرندگان کمک می‌‌کند. روش های درست طرح فرضیه و آزمون فرضیه به وسیله کودکان منجر به ایجاد طرز تفکر آفریننده در آنها می‌‌شود.
علاوه بر روش های فوق روش مطالعه آفریننده (
Creative Study) نیز روش موثری در آموزش خلاقیت است. تورنس و هارمون (1961) نشان داده اند که می‌‌توان به کودکان آموزش داد تا مطالب را به طور آفریننده بخوانند. آنها در این باره راهنمایی های زیر را در اختیار دانش آموزان قرار داده اند:
وقتی که به خواندن مطالب یک کتاب می‌‌پردازید به مورد استفاده های مختلف اطلاعاتی که در آن کتاب به آنها بر می‌‌خورید بیندیشید. خیلی اهمیت دارد به راههایی که می‌‌توانید اطلاعات خوانده شده را در زندگی شخصی و حرفه ای خود به کار ببندید فکر کنید.
تنها به این سوال اکتفا نکنید که مولف چه می‌‌گوید؛ از خود بپرسید که چگونه می‌‌توانم آنچه را که نویسنده نوشته است، مورد استفاده قرار دهم. تنها به یک مورد اکتفا نکنید تا آنجا که می‌‌توانید موارد استفاده های بیشتری را بیابید و بعضی از آنها را برای مصارف آینده خود یادداشت کنید. ممکن است مدتی وقت لازم باشد تا این نوع مطالعه کردن را بیاموزید. با این حال مأیوس نشوید بعد از دو سه روز خواهید دید که می‌‌توانید این روش مطالعه را به راحتی به کار ببندید.
1- تاکید زیاد بر نمره ی دانش آموز به عنوان ملاک خوب بودن
این مسئله یکی از شایع ترین موانع رشد خلاقیت در دانش آموزان به شمار می رود. هنگامی که دانش آموز احساس کند، تنها چیزی اهمیت بیشتری دارد و در ارزیابی ها ملاک خوب بودن شمرده می شود، نمره بالاست و نه چیز دیگر، در نتیجه کسب نمره ی بیشتر به خودی خود برای وی حکم مهم ترین هدف را پیدا می کند و بنابراین او تنها در جهت به دست آوردن آن می کوشد. در چنین جوی تلاش برای خلاقیت و نوآوری برای دانش آموز معنایی نخواهد داشت.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 12:1 عصر     |     () نظر

آموزش خلاقیت به دانش آموزان

بدون شک آینده  هر جا معه ای  را خلاقیت افراد آن جامعه می سازد ودر عصر دانایی محوری کشوری می تواند جایگا ه مطلوب در کهکشان رقابت ها ی اقتصادی فرهنگی واجتماعی را داشته با شد که روی آموزش خلاقیت به دانش آموزان خود سرما یه گذاری کرده باشد زیرا بنا بر نتایج تحقیقا ت مختلف وبر خلاف تصور ها ی غلطی که خلاقیت را ذاتی می دانند خلاتقیت امری اکتسابی است بنابر این یکی از وظایف اساسی نظا م آموزشی آموزش خلاقیت به دانش آموزان است برای آموزش خلاقیت را ههای گوناگونی وجود دار د که یکی از ان راه ها استفاده  از سو الات واگرا در جریا ن فرایند آموزش است  معمولا سو الات را می توان از نظر نوع پاسخ هایی که دانش آموزان به آنها می دهند به دو دسته واگرا وهمگرا تقسیم نمود سوالت همگرا سوالاتی هستند که دارا ی پاسخ های یکسانی هستند و همه ی دانش آموزان پاسخ ها مشا بهی به آنان می دهند ما نند :?-فتوسنتز چیست ؟ ?- مساحت شکل زیر را محاسبه نمایید ؟ ?-عوامل موثر بر آب وهوای ناحیه معتد ل ایران را توضیح دهید ؟و...اما سو الات واگرا سوالاتی هستند که دارا ی پاسخ ها گونا گونی هستند ودانش آموزان می توانند برای آنها پاسخ ها ی متنوعی را ارایه نمایند این سوالات اگر توسط معلمان دروس مختلف به درستی طرح شوند می توانند در توسعه تفکر خلاق موثر باشند در زیر به چند نمونه از این سوالا ت اشاره می شود 

?-اگر جای استان لرستان و استان یزد در روی نقشه عوض می شد به نظر شما مرد م لرستان چگونه زندگی می کردند ؟

?- از چه را هها یی می توان مساحت یک اطاق را محاسبه نمود؟

?-اگر آهن زنگ نمی زد اقتصاد دنیا چگونه بود ؟

?-اگر زاویه نود درجه وجود نداشت چه اتفاقی می افتاد؟

?-اگر امیر کبیر نخست وزیر ناد ر شاه بود کشور ایران چگونه کشوری می شد؟

?-و....

با نگاهی به این سوالات می توان در یافت که اگر معلمان از چارچوب محتوای کتب نگاهی فراتر داشته باشند می توانند در ارتبا ط با هر در س سوالاتی واگرا طرح نمایند وضمن غنی نمودن محتوای آموزشی موضوعات جا لبی را به عنوا ن فعالیت ها مکمل به دانش آموزان اریه دهند وآنان وا دار به تولید ایده های مختلف نمایند وبه این شکل زمینه ساز آموزش خلاقیت در مدارس گردند


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 11:59 صبح     |     () نظر

انواع ارزشیابی با توجه به تئوری MI:                                                                                                                                       در شیوه های ارزشیابی واقعی وتوصیفی ، از ابزار ، وسایل وروش های بی شماری استفاده می شود . یکی از پیش نیازهای اصلی ارزیابی واقعی ومعتبر ،مشاهدات است وهمانگونه که گاردنر ( 1993ـ 1983 ) بیان کرده است ، بهترین روش سنجش هوش های چندگانه دانش آموزان ، مشاهده ی نحوه ی به کارگیری سیستم های نمادین هریک از مقولات هوشی به وسیله آنان است . یکی دیگر از مؤلفه های اصلی در انجام ارزشیابی ای واقعی ، مستند سازی فعالیت های دانش آموزان است و می توان عملکرد دانش آموزان را با روش های مختلف ثبت ونگهداری کرد . برخی از این روش ها عبارتند از : ـ گزارش های داستان گونه ، ـ نمونه هایی از کارهای دانش آموزان، ـ نوارهای صوتی، ـ نوارهای ویدئویی، ـ عکاسی ، ـ یادداشت های دانش آموزان،ـ نمودارهای اجتماعی، ـ آزمون های غیرمتعارف ، ـ مصاحبه با دانش آموزان ، ـ ارزیابی های کوشش مدار، ـ فهرست ها ، ـ طرح های کلاسی ، ـ گزارش های گاه شماری.                                                                                                                                                  نتیجه گیری : تئوری هوش های چند گانه مدل مناسبی برای بررسی توان آموزشی و توانایی های ارتقاپذیر افراد به شمار می آید تئوری ام آی مدلی است که در ایجاد مقولات هوشی پرورش را به همان اندازه ی طبیعت و سرشت و حتی بیشتر از آن حائز اهمیت می داند.                 من به معلمان پیشنهاد می کنم که یکی از بهترین روش های شناسایی و کشف هوش های توسعه یافتهً دانش آموزان مشاهدهً نحوهً سو ء رفتار آنان در کلاس است برای مثال دانش آموزی که از هوش زبانی بالایی برخوردار است امکان دارد خارج از نوبت صحبت کند. دانش آموزی با هوش مکانی فوق العاده ممکن است به خط خطی کردن دفتر خود با خیال پردازی بپردازد. دانش آموزی که در هوش میان فردی توانایی دارد احتمال دارد به معاشرت با دیگران بپردازد و دیگری با هوش طبیعت گرای خود ممکن است بدون اجازه حیوانی را با خود به کلاس بیاورد. دانش آموزان با این رفتارها می خواهند بگویند که:”این است روشی که من مطالب جدید را می آموزم و اگر تو از طبیعی ترین کانال یادگیری من وارد نشوی من ازاین کارهاخواهم کرد.
با توجه به ویژگی های فعالیت های مکمل وفوق برنامه آموزشی وپرورشی وضرورت استفاده از آنها در نظام آموزشی ، می توان از آنها درجهت کاربرد تئوری
MI برای رشد همه جانبه وفراگیران استفاده کرد . مدیران و معلمان با توجه به نظریه MI می توانند برنامه های گوناگون ومدون وانعطاف پذیری را همراه باراهکارها و فعالیت های آموزشی و پرورشی طراحی کنند ودر جهت تقویت برنامه ی درسی وتوجه به استعدادهای خاص فراگیران با استفاده از ویژگی های محلی و منطقه ای ارائه دهند وبا پرورش هوش های چندگانه زمینه تعمیق یادگیری درحیطه های شناختی ومهارتی را فراهم ساخته ودرنتیجه فراگیران رادر ابعاد مختلف جسمانی، روانی ، ذهنی ، عاطفی ، فرهنگی رشد دهند .                                                                                         


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 11:55 صبح     |     () نظر

هوش درون فردی: این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود. این یادگیرنده‌ها سعی می‌کنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند.                                                                                            مهارت های آنها شامل موارد زیر می‌شود: تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران                                                     مسیرهای شغلی ممکن برای آنها عبارتند از: پژوهشگر، نظریه پرداز، فیلسوف                                                                           نقش فعالیتهای مکمل وفوق برنامه در پرورش هوش های چندگانه: هدف غایی وآرمانی نظام آموزشی ، پرورش انسان های خلیفه الهی وفرهیخته می باشد ؛ انسان هایی که در تمامی ابعاد رشد یافته باشند و بتوانند از همه توانایی های بالقوه خود که خداوند در درون آنها قرار داده است ، به نحو مطلوب در جهت زندگی بهتر و مطلوب تر و کسب رضای خداوند استفاده کنند . نظریه هوش های چند گانه به دنبال تغییرات بنیادین در ساختار وروش آموزشی در مدارس است . این نظریه به تمام معلمان این پیام را می دهد : فراگیرانی که در آغاز هر روز در مدرسه حضور می یابند . حق دارند از تجربیاتی که همه مقولات هوش های هشت گانه آنها را فعال می کند وتوسعه می بخشد استفاده کنند . تمام دانش آموزان باید در طول روز در معرض برنامه ها ، پروژه ها ودوره هایی قرار گیرند که به ایجاد وتوسعه توانایی هوشی آنها کمک می کند ونباید تنها مهارت های شفاهی ومنطقی آنان همانند گذشته مورد توجه قرار گیرد . مدیران وکارشناسانی که در برنامه ریزی مدارس نقش دارند ، می توانند نظریه MI را به عنوان معیاری برای اطمینان یافتن از این که برای همه دانش آموزان در هرروز فرصت هایی جهت تعا ملات مستقیم با هریک از هشت مقوله هوشی فراهم می شود ، در نظر بگیرند و فعالیتهایی را برای پرورش هرکدام از مقوله های هوشی طراحی واجرا نمایند . برای ارزیابی فعالیت های مبتنی برهوش های چندگانه ، باید از روش هایی استفاده نمود که یادگیری ، افزایش توان ومیزان رشد و پرورش استعداد خاص هردانش آموز را به صورت واقعی درهریک از مقولات هوشی نشان دهد . « شیوه های ارزشیابی واقعی ، به ویژه به دانش آموزان اجازه می دهد تاآموخته های خودرا در محیطی که با زندگی واقعی آنان مطابقت دارد ، نشان دهند . در صورتی که در روش های استاندارد شده ، همواره دانش آموزان را در محیط های ساختگی که با جهان واقعی بسیار تفاوت دارد ، مورد ارزیابی قرار می دهند . »


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 11:53 صبح     |     () نظر

هوش منطقی / ریاضی: هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرنده‌ها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر می‌کنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار می‌کنند. آنها همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی می‌پرسند و دوست دارند آزمایش کنند.                                                                                       مهارت های آنها شامل این موارد می‌شود: مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربردن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی                                                                                             رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از : دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان                          هوش بدنی/جنبشی: این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرنده‌ها خودشان را از طریق حرکت بیان می‌کنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند.                                                               مهارت های آنها شامل این موارد می‌شود:  رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن                                                                                                                                               شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از : ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر                                             هوش موسیقی / ریتمیک: این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با استفاده از صداها، ریتم‌ها و الگوهای موسیقی فکر می‌کنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان می‌دهند. خیلی از این یادگیرنده‌ها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند.                              مهارت های آنها شامل موارد زیر می‌شود:                                                                                                                                 آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : موسیقی دان، خواننده، آهنگساز                                                                                   هوش برون فردی : یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران. این یادگیرنده‌ها سعی می‌کنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه می‌اندیشند و احساس می‌کنند. آنها معمولا توانایی خارق العا د ه ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزه‌ها دارند. آنها سازمان دهند ه های خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقت‌ها به دخالت متوسل می‌شوند. آنها معمولا سعی می‌کنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند. آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده می‌کنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند.                                                                                              مهارت های آنها شامل موارد زیر می‌شود:                                                                                                                         دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزه‌ها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر          


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 11:51 صبح     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >