سپس از طرف امام علىّ علیه السّلام به او پیشنهاد داده شد که هر یک از مردان و جوانان حاضر را که مایل است براى ازدواج انتخاب کند، و مهریه و صداق او از بیت المال تأمین و پرداخت گردد.دختر که خود را جهانشاه معرّفى کرده بود و امام علىّ امیرالمؤ منین علیه السّلام او را شهربانو نامید، نگاهى به اطراف خود کرد و پس از آن که افراد حاضر را مورد نظر قرار داد؛ از بین تمامى آنان ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را برگزید؛ و سپس جلو آمد و دست خود را بر شانه آن حضرت نهاد.در همین حال مولاى متّقیان علىّ علیه السّلام جلو آمد و حسین علیه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود: از او محافظت کن و به او نیکى نما، که به همین زودى بهترین خلق خدا بعد از تو، از این دختر به دنیا مى آید.و چون از وى سؤ ال کردند که به چه علّت ، امام حسین علیه السّلام را به عنوان همسر خویش انتخاب نمود؟
کلمات کلیدی:
یکی از موضوعات قابل توجه در زندگانی امام سجاد(علیه السلام)، پناه دادن به خانواده مروان بن حکم، در ماجرای قیام مردم مدینه(واقعه حرّه) است. طبق تصریح منابع تاریخی در جریان واقعه حره و هجوم شامیان به مدینه، بسیارى از خانواده ها همسر و فرزندان خود را به خانه امام سجاد(علیه السلام ) فرستادند و از آن حضرت پناه خواستند و در پناه آن حضرت تا پایان اشغال مدینه به دست سپاه مسرف ، در امنیت و سلامت به سر بردند و از تعرض شامیان در امان ماندند.
از جمله خانواده هایى که به پناه امام سجاد (علیه السلام ) آمده بودند، خانواده مروان مى باشند و این نکته نشان مى دهد که تنها علویان و یا بستگان نزدیک آنان از لطف و بزرگوارى امام بهره مند نبودند بلکه همه کسانى که به آنحضرت التجا مى جستند، از کرامت او بهره مند مى شدند، حتى عناصر بدخواه و بد سابقه اى چون مروان !
البته باید یادآور شد که پناه خواهى مروان براى خانواده اش از امام سجاد (علیه السلام )، مربوط به زمان یورش شامیان نبوده است ، زیرا مروان خود از بنى امیه مى باشد و مورد حمایت سپاه شام . بنابراین پناهندگى خانواده وى مربوط به ماجراى اخراج بنى امیه از مدینه است . که در جریان آن حدود هزار نفر از بنى امیه ، از مدینه رانده شدند و در چنین شرایطى مروان در صدد پناه دادن به خانواده اش برآمده است . او نخست به عبیدالله بن عمر روآورد و از او خواست تا در آن بحران و آشوب که علیه بنى امیه صورت گرفته بود به همسرش - عاشیه دختر عثمان بن عفان - پناه دهد و او را مخفى دارد تا اهل مدینه متعرض او نشوند ولى عبدالله بن عمر نپذیرفت .
کلمات کلیدی:
امام باقر (علیه السلام) به زید شحام فرمود: «برای زیاد شدن روزی، در سجده های نماز واجب این دعا را بخوان: “یا خَیرَ الْمَسْئُولِینَ وَ یا خَیرَ الْمُعْطِینَ ارْزُقْنِی وَ ارْزُقْ عِیالِی مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَإِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم؛ اى بهترین پناه سائلان و اى بهترین بخشایش گران. به من و خانواده ام از فضل وافرت روزى بخش که تو صاحب فضلى عظیم هستى».
دغدغه های اقتصادی و مالی از دیر باز ذهن بشر را به خود مشغول داشته است به گونه ای که انسان در هر شرایطی اعم از فقیر یا غنی بودن تمایل به داشتن مال بیشتر دارد ،البته گاه این میل خود را به شکل یک رذیله زشت اخلاقی مانند حرص و طمع نشان می دهد ، که باید جلویش را گرفت و در غیر اینصورت با داشتن تمام دنیا هرگز رنگ آرامش را نخواهیم دید .
اما گاه در ضمن داشتن رضایت و سپاسگزاری به درگاه بی نیاز تمایل داریم که روزی ما بیشتر باشد که در این صورت می توانیم از درگاه خداوند متعال با اذکار دعاها و نمازهایی طلب روزی کنیم و از این راه بکوشیم ریشه های توکل و قطع امید از غیر خدا را در وجود خویش تقویت کنیم .
در ارتباط با دعا و مقدر بودن روزی از قبل، باید گفت که روزی بر دو قسم است که یکی از آنها ثابت و حتمی بوده و دعا و تلاش، تأثیری در آن نخواهد گذاشت و دیگری متغیر بوده و بسته به کوشش و خواهش، کم و زیاد خواهد شد و دعا در این قسمت دوم تأثیرگذار میباشد. روایاتی نیز وجود دارند که این تقسیم بندی را صحیح میدانند.[1]
قرآن کریم یکی از اعمالی را که باعث فزونی روزی می شود استغفار معرفی می کند و می فرماید:
«وَ أنِ استََغفِرُوا رَبَّکُم ثُمَّتُوبوا إِلَیهِ یمَتِّعکُم مَتاعاًحَسَناً إلی أجَلٍ مُسَمّی و یؤتِ کُلَّ ذِی فَضلٍ فَضلَهُُ…؛ و اینکه از پروردگار خود آمرزش بطلبید؛سپس [با ایمان ناب و عمل صالح] به سوی او بازگردید تا شما را تا مدّت معینی [از مواهبِ زندگی این جهان] به خوبی بهرهمند سازد و به هر صاحب فضیلتی، به مقدارِ فضیلتش ببخشد…». (سوره هود، آیه 3)
در روایات وارده از ائمه معصوم علیهم السلام هم اعمالی را معرفی کرده اند که باعث افزایش رزق می شوند و همچنین از اعمالی بر حذرمان میدارند که باعث از بین رفتن رزق و روزی می شوند برای نمونه یک مثال ذکر می کنیم :
آنچه امروز دباره رقیه سلام الله علیها؛ شهرت دارد و نقل می شود این است که او از دختران امام حسین علیه السلام است. در کربلا همراه کاروان بوده و همراه قافله به شام می رود. شبی در خرابه شام، خواب پدر را دیده و بهانه او را می گیرد. به دستور یزید رأس مطهر را درون طشتی گذاشته و برای او می برند. این دختر سه ساله، وقتی روپوش را کنار می زند ابتدا با پدر نجوا می کند و بعد با در آغوش کشیدن او، برای همیشه آرام می شود.
اما آنچه در منابع فعلی(1) وجود دارد به ترتیب قدمت زمانی به شرح زیر است:
کلمات کلیدی:
کنیه آن حضرت ابوالحسن و ابومحمد است . و القاب مشهوره ی آن حضرت زین العابدین و سید الساجدین ، سیدالعابدین ، زین الصالحین ، وارث علم النبیین ، وصی الوصیین، منارالقانتین ، خاشع ، المجتهدالزّاهد، العابد، البکاء ، السجاد و زکی ، امین و ذوالثفنات .
به روایت امام صادق نقش نگین انگشتر آن حضرت الحمدلله العلی بوده و به روایت امام محمد باقر(علیه السلام) العزهء لله و به روایت ابوالحسن موسی خَزِیَ وَ شَقِیَ قاتِلُ الحُسَین بن علی .
کلمات کلیدی:
یکی از پادشاهان عرب(1) ، روزی به قصد شکار به همراه ملازمان رکاب، قصر شاهی را ترک کرد و به صحرا رفت . ندیمانی پیش از او به صحرا رفته بودند که شکارگاه را وارسی کنند، تا پادشاه به شکار بپردازد. پادشاه به شکارگاه درآمد و به دنبال آهویی تاخت تا او را شکار کند. ملازمان به رکاب او نرسیدند و شاه در بیابان گم شد و بعد از ساعت ها، دست از پا درازتر،نه صیدی شکار کرده بود و نه رمقی برایش مانده ، افزون بر آن در بیابان نیز سرگردان !
از دور دست بیابان ، کپری را دید و به قصد نجات جانش، عازم آن خیمه گردید و به آن صوب(2) راهی شد ، نزدیک آن سرا، که رسید به رسم ادب، ندا درداد و صاحب کپر را صدا زد . عجوزه ای(3) از کپر بیرون آمد و بعد از سلام ، گفت: به سرای ما خوش آمدی، رکاب سبک کن و قدری بیاسا و جرعه آبی بنوش! پادشاه از اسب پیاده شد و دمی بیاسود و پیره زن، کاسه آبی گوارا به او نوشاند و او را عزیز و مهربان داشت و در شاه نشین کپر جای داد و لحظاتی نگذشته بود که دوباره قزقونی(4) شیر، برای پادشاهی که نمی دانست کیست آورد. پادشاه قزقون شیر را نیز سرکشید، کم کم سروکله مرد کپر پیدا شد و چون میهمان را در سرا دید به غایت خوشحال گردید و به زن گفت: از میهمان پذیرایی کرده ای؟ عجوزه گفت آری با آب و شیر از او پذیرایی کرده ام ! مرد برآشفت و گفت چرا بز را بسمل(5) نکرده ای؟ عجوزه گفت: تنها ممر معاش ما همین بز است! چگونه او را بسمل کنم؟ از گرسنگی به حرج گرفتار شویم.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
از دنده چپ بیدار شدید؟ به نظرتان امروز یکی از آن روزهای وحشتناک است؟
این روزها برای همه ما گاهی پیش میآید. و معمولاً روزی که بد شروع میشود، هرچه پیش میرود بدتر هم میشود و آخر به یک روز واقعاً وحشتناک تبدیل میشود. این یک تجربه کاملاً آشنا است—همه ما روزهایی را داشتهایم که سراسر استرس و خستگی بوده است. اما چرا؟ چرا یک صبح بد باید کاری کند که کل روزمان بد باشد؟
کلمات کلیدی:
جوان و حلّ قدرتمندانه مشکلات
شاید سؤالاتى از قبیل: چرا اوضاع ما چنین شده است؟ چرا من شغل مناسبى ندارم؟ چرا درس بخوانم؟ چرا آینده من نامعلوم است؟ چرا همه با من بدند؟ چرا این قدر بدبختم؟ چرا درآمد مکفى ندارم؟ و ... را از خود پرسیده و یا با دوستان خود در میان گذاشته باشید. البته درست است که این مسائل و پدیدهها ، دلایل و عوامل بیرونى نیز دارند که نقش آنها را در ایجاد چنین وضعى نمىتوان نادیده گرفت؛ امّا ریشه بیشتر این مشکلات و سؤالات را مىتوان در درون هر شخص یافت و با پى بردن به منشأ و علّت آنها مىتوان براى تغییر یا حلّشان راه پایانى یافت. در این مقاله، کوشش شده است که فرمولها و راهکارهایى عملى جهت شناخت و تقویت قواى درونى و اراده ارائه شود ، تا از طریق آن جوان بتواند در جهت مسلّط شدن بر اوضاع و ایجاد تغییرات بیرونى مطلوب، گام بردارد.
1. دوستى با خداوند
ذکر نام و یاد خداوند ، به انسان ، چنان آرامش و اطمینانى مىبخشد که در پرتو آن، انسان، قدرت خاصى به دست مىآورد. به تعبیر قرآن: «دل، با یاد خداوند آرام مىگیرد». البته ذکر خداوند ، نعمتى است که بندگان خاص خداوند دارند؛ زیرا هرگاه شما یاد خدا کردید ، معلوم مىشود اوّل خدا به یاد شما بوده و به شما توفیق چنین کارى را عطا نموده است
و برعکس، کسانى که از خدا روى گرداناند و از یاد و نام خدا غافل و در تمام عمر نخواستهاند که به این موضوع بپردازند، زندگىشان با مشکلات و معضلات فراوانى مواجه مىشود که به بیان قرآن: «هر که از یاد من روى گرداند ، زندگى دشوارى خواهد داشت.» و بعد در جاى دیگر به دنبال علت آن هستند.یاد خدا در جوانی می تواند کمک خوبی برای طی کردن مسیر زندگی باشد.
2. شروع کردن از خود و پرداختن به خویش
کلمات کلیدی:
این نوشتار با اشاره به تاثیر انکار ناپذیر نیروی عشق و محبت در وجود انسان، به بیان نکات مهم و در عین حال، ساده ای می پردازد.
آیا تا به حال مسئولیت نگهداری از یک نوزاد سه ماهه را بر عهده داشته اید؟ آیا در برابر برآورده کردن نیازهای این نوزاد، شرط و شروطی گذاشته اید؟آیا نسبت به تامین نیازهای این نوزاد بی تفاوت بوده اید؟
مسلما پاسخ شما منفی است. چرا که شما باور دارید که نمی توانید انتظاری که از یک انسان بالغ دارید از یک نوزاد سه ماهه داشته باشید. شما به او غذا می دهید و او را تغذیه می کنید چرا که نسبت به این نکته علم دارید که این کودک نیازمند شماست. اما این تنها نیاز کودک نیست. بلکه در کنار این نیاز، نیاز به عشق و محبت و مهربانی هم برای یک کودک، وجود دارد. همانطور که یک بزرگسال به چنین چیزهایی نیازمند است، یک نوزاد هم انسان است با تمامی نیازها و خواسته های مختص خود.
قطعا تمامی ما انسانها به این چیزها نیاز داریم، همانطور که در نوزادی و کودکی به آنها محتاج بودیم. ممکن است بسیاری از افراد تصور کنند که شرط دریافت عشق و محبت از جانب دیگران، این است که از ویژگی خاصی همچون زیرکی،تیز هوشی، زیبایی و یا ثروتمندی برخوردار باشند یا فردی بذله گو و هنرمند باشند. گویا این دسته از افراد بدون داشتن موارد مذکور، نمی توانند خود را لایق عشق و احترام بدانند.
یک اصل مهم وجود دارد و آن این است:
کلمات کلیدی: