سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان روزى درویشان را در مالهاى توانگران واجب داشته . پس درویشى گرسنه نماند جز که توانگرى از حق او خود را به نوایى رساند . و کردگار ، توانگران را بازخواست کند از این کار . [نهج البلاغه]
آموزشی - مذهبی
درباره



آموزشی - مذهبی


حمید امامی راد
سلام به اهل دلی که بی ریا و با صفاست.قلب پر از محبتش همیشه به یاد خداست.دور از وجودتان هر چه درد و بلاست. مطالب وبلاگ ترکیبی از مسائل مذهبی و آموزشی (اکثرا آموزش ابتدایی) می باشد. امید است مورد توجه قرار گیرد. ملتمس دعای خیر دوستان هسنم.
لینک‌های روزانه

بیاناتی از جناب استاد اصغر ظاهرزاده

 

آنچه باید به آن توجه خاصی انداخت رسیدن به این موضوع است که نفس امّاره‌ای داریم که هر حرکت و میل ما را به نفع خودش تمام می‌‌کند، و لذا باید با خودِ این نفس امّاره درگیر شد، و اول باید مسئله‌مان را با نفس امّاره‌مان حل کنیم. این موضوع کار می‌‌برد و تلاش زیادی می‌خواهد تا انسان بفهمد باید با نفس امّاره در بیفتد.

دعایی از امام سجاد علیه السلام

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

دعا

حمد خدایی را که ما را راهنمایی نمود تا حمدش کنیم و از اهل چنین حمدی قرار داد. و حمد خدایی را که راه رضایت خودش را به ما نمایاند و یکی از آن راه‌ها را ماه رمضان قرار داد. ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزه شدن، ماه تصفیه، ماه به‌پاخاستن برای عبادت، ماهی که در آن قرآن نازل شد، جهت هدایت مردم و پس آشکار نمود برتری آن ماه را با قراردادن محرّمات فراوانی که در ماه های دیگر حرام نیست و ..... پروردگارا! بر محمّد و آل او درود بفرست و ما را متوجه بزرگی آن ماه و بزرگداشت حرمت آن، بگردان.....»[1]

حلول عیدُ اللهِ اکبر، عید اولیاء خدا، ماه مبارک رمضان را خدمت همه‌ی عزیزان تبریک عرض می‌‌‌‌کنیم و امیدوارم همچنان‌که خود حضرت حق در رابطه با نتیجة روزه فرمود: «لَعَلَّکمْ تَتَّقُون»، و دل ما را امیدوار کرده‌‌اند که این مسیر، مسیرِ رسیدن به مقصد و غایت همة مؤمنین یعنی مقام تقواست، باید مقصد ما در روزه‌داری تقوا باشد.

چنانچه ملاحظه می‌فرمایید حضرت‌سجاد«علیه‌السلام» مشخصة ماه رمضان را داشتن محرّمات فراوان معرفی می‌نمایند و می‌فرمایند: «جَعَل لَهُ مِنَ الْحُرُماتِ الْمَوْفُورَةِ و الْفَضائِلِ الْمَشْهُورَةِ» خداوند برای آن ماه محرّمات فراوان و فضایل مورد توجهی قرار داد. و بعد می‌فرمایند: «فَحَرَّمَ فِیهِ ما اَحَلَّ فِی غَیرِهِ اِعْظاماً» در راستای بزرگداشت این ماه، چیزهایی که در غیر این ماه حلال بود، حرام کرد «وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطاعِمَ وَ الْمَشارِبَ اِکراماً» و از جهت اِکرام و بزرگواری این ماه، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها را منع نمود.

زیرا برای ملاقات با حضرت پروردگار مانعی در میان است و آن مانع باید برطرف شود. آن مانع را پیامبر خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به ما معرفی کردند و فرمودند: «اَعْدی عَدُوَّک نَفْسَک الَّتی بَینَ جَنْبَیک»[2] دشمن‌ترین دشمنانت، نفس خودت است که در بین دو پهلویت قرار دارد، و از این طریق مانع اصلی ارتباط با معبود و محبوب بشر را به بشریت معرفی نمودند، و حالا برای این‌که این مانع برطرف شود باید مطلوبات نفس را کنترل کرد، و مطلوبات آن همان‌هایی است که استفاده از آن‌ها در حین روزه ممنوع شده‌است.

گاهی ما جایگاه عباداتمان را نمی‌‌شناسیم و به‌همین جهت بهره‌ی لازم را از آن‌ها نمی‌بریم. پیامبر و ائمه«سلام‌‌‌الله‌‌‌علیهم‌‌‌اجمعین» بیش از آن‌که صورت یک عمل عبادی را به ما توصیه می‌نمایند، نیت و جایگاه آن را به ما توصیه می‌‌‌کنند. اگر فرمودند: «نیت، سخت‌‌تر از عمل است» یعنی؛ جایگاه نیتْ خیلی مهم است

 

 

پس در واقع حضرت‌سجاد«علیه‌السلام» که می‌فرمایند: محرّمات و موانع فراوانی را خداوند در این ماه قرار داد. این محرّمات و موانع، مطلوبات نفس امّاره است، و خداوند از این طریق می‌خواهد بین مطلوبات حقیقی بندة خود و بین مطلوبات نفس امّارة او، جدایی بیفکند و این اولین قدم راه‌ افتادن بنده است به ‌سوی خدا و پیدا کردن جایگاه روزه در ماه رمضان. وقتی دوگانگی و جدایی بین میل‌های نفس امّاره با آرزوهای حقیقی ما روشن شد، عبادات معنی خود را پیدا می‌کند و گرنه چه بسا که عبادت می‌کنیم ولی نفس امّاره از آن بهره‌برداری می‌کند و لذا پیامبرخدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمود: «لِکلِّ شَیئٍ بابٌ وَ بابُ الْعِبادةِ الصَّوم» هر چیزی را دری است و در ورود به عبادت، روزه است. چون از طریق روزه مقابل نفس امّاره می‌ایستیم و دشمنی آن را می‌شناسیم و إن‌شاءالله، آرام‌آرام دشمنی آن برایمان آشکار می‌شود و در همین راستا است که خداوند در آیه 153 سوره بقره می‌فرماید:[3] برای این‌که از کفر نجات پیدا کنید، از صبر و صلاة کمک بگیرید. و امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: صبر در این‌جا به معنی روزه است. در این‌جا روزه را از نماز مقدم داشت، زیرا باب همه عبادات روزه است، تا از آن طریق جدایی بین نفس امّاره و خود انسان روشن شود و عبادات جهت حقیقی خود را طی کند.

 

دعا

گاهی ما جایگاه عباداتمان را نمی‌‌شناسیم و به‌همین جهت بهره‌ی لازم را از آن‌ها نمی‌بریم. پیامبر و ائمه«سلام‌‌‌الله‌‌‌علیهم‌‌‌اجمعین» بیش از آن‌که صورت یک عمل عبادی را به ما توصیه می‌نمایند، نیت و جایگاه آن را به ما توصیه می‌‌‌کنند. اگر فرمودند: «نیت، سخت‌‌تر از عمل است» یعنی؛ جایگاه نیتْ خیلی مهم است. در این‌که جایگاه هر عمل عبادی در زندگی و در قلب ما کجاست، چیزی است که باید در آن وقت صرف کرد و بدانیم این مسئله از خود عمل سخت‌تر و مهم‌تر است.

آنچه باید به آن توجه خاصی انداخت رسیدن به این موضوع است که نفس امّاره‌ای داریم که هر حرکت و میل ما را به نفع خودش تمام می‌‌کند، و لذا باید با خودِ این نفس امّاره درگیر شد، و اول باید مسئله‌مان را با نفس امّاره‌مان حل کنیم. این موضوع کار می‌‌برد و تلاش زیادی می‌خواهد تا انسان بفهمد باید با نفس امّاره در بیفتد.

اگر گاهی اوقات‌‌‌ به تمایلات روحانی خود دقت کرده‌‌‌ باشید، می‌‌‌‌بینید دلتان می‌‌‌خواهد مثلاً گرسنگی بکشید، چون در روایت داریم علاوه بر روزه، خود گرسنگی و «جوع» یک ثواب جدایی دارد، هم‌‌‌چنین در روایت آمده است که شیرین‌‌‌ترین و خوش منظرترین محل برای نظر حضرت حق، معدة خالی است.[4] حالا برای توجه به حق، می‌آییم گرسنگی بکشیم، یک‌مرتبه ملاحظه می‌کنیم نفس امّاره با هزار دلیل وسط می‌آید که این‌کار را نکنیم. این باید برای ما حل بشود که هر کار الهی که بخواهیم انجام دهیم نفس امّاره به میان می‌‌‌آید تا ما را از آن کار منصرف کند، و یا آن‌را به نفع خودش تمام کند.

شما این را در خودتان حس می‌کنید که همة ما یک دلِ پر از میلِ به سرکشی داریم، و به این راحتی هم نمی‌رسیم به این‌که قصه‌مان را با آن یکسره کنیم، این‌‌قدر زرنگ است که هر تصمیمی می‌گیریم، به نفع خودش تمام می‌کند و حتی خودش را به جای خود ما جا می‌زند

 

 

عزم و حالتی که در شما به‌وجود می‌آید که باید مسئله‌‌مان را با نفس امّاره حل کنیم- به اصطلاح- یک حالت یـقْـظِـه یا بیداری است، یعنی تازه بیدار شده‌‌ایم که چه کار باید بکنیم. اولین قدم در اصلاح خود، از وقتی شروع می‌‌شود که جنگ با نفس امّاره شروع شود. به گفته مولوی:

 

مر هوا را تو وزیر خود مساز                     کـه برآیـد جــانِ پـاکـت از نمـاز

هین مرو اندر پی نفس چو زاغ                کو به گورستان برد نی سوی باغ

شما این را در خودتان حس می‌کنید که همه ما یک دلِ پر از میلِ به سرکشی داریم، و به این راحتی هم نمی‌رسیم به این‌که قصه‌مان را با آن یکسره کنیم، این‌‌قدر زرنگ است که هر تصمیمی می‌گیریم، به نفع خودش تمام می‌کند و حتی خودش را به جای خود ما جا می‌زند.

اگر انسان به این نکته رسید که برای آزادشدن از حجاب‌ها، باید با نفس امّاره درگیر شود و بنا نیست با آن کنار بیاید، تازه اول راه است. عمده این است که متوجه شویم نفس امّاره به‌گونه‌ ای با ما برخورد می‌کند که خودش را از ما می‌داند. بنابراین ما به این راحتی بنای جنگیدن با آن را نمی‌گذاریم، چون خودش را از ما می‌داند و می‌آید به ما می‌‌چسبد. می‌گوید: اصلاً من خودت هستم. به گفتة صاحب مثنوی:

حیله کرد انسان و حیله‌اش دام بود            آنچه جان پنداشت، خون آشام بود

در ببست و دشمـن اندر خانه بـود                حیلة فـرعـون از ایــن افسانه بـود

همه‌‌ی بدبختی فرعون در همین یک نکته بود که دشمن خود را دوست گرفت و آنچه را جزء جانش می‌پنداشت، خون‌آشام او بود و او نفهمید. پس اولین مسأله و اولین قدم در اصلاح نفس، این است که ما جنگ با نفس امّاره را شروع کنیم و مواظب باشیم حیله‌های او را توجیه نکنیم و او را مبرّی از اتّهام ننماییم و همراه با یوسفِ جان خود بگوییم: «وَ ما اُبَرِّءُ نَفْسی اِنَّ‌النَّفْسَ لَاَمّارَةٌ بِالسُّوء ...»[5] من نفس خود را از این‌که برایم نقشه بکشد و به‌سوی هلاکت بکشاندم، مبرا نمی‌دانم، چرا که او کارش دستور دادن به بدی‌ها و زشتی‌ها است.  

دعا

البته مطمئن باشید این کار، بدون کمک خدا و توسل به پیامبر و ائمه«سلام‌‌‌الله‌علیهم» محالِ محالِ محال است. اگر دیدید کسی دست توسل به خدا و پیامبر و ائمه«سلام‌‌‌الله‌علیهم» دراز نکرده است، بدانید اصلاً نمی‌فهمد جنگ با نفس امّاره یعنی چه؟

در دعای صباح، حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در محضر حق عرضه می‌دارند: «اِنْ خَذَلَنِی نَصْرُک مُحارَبَةِ النَّفسِ وَ الشَّیطانِ فَقَدْ وَکلَنِی خِذْلانُک اِلی حَیثُ النَّصَبِ وَ الْحِرْمانِ»؛ «ای خدا! اگر در راه مقابله و مبارزه با نفس امّاره و شیطان دست از یاری‌ام بکشی، حتماً این عدم یاری‌ات مرا به‌سوی سختی و محرومیت از سعادت سوق می‌دهد».

همه‌ی حرف اولیاء الهی این است که خدایا! اگر مرا در تشخیص نفس امّاره و مبارزه با آن به خودم وابگذاری هیچ کاری نمی‌توانم بکنم. مولوی هم در همین راستا از خدا تقاضا می‌کند:

بازخَرْ ما را از این نفس پلید.......کاردش تا استخوانِ ما رسید

اساساً فهم این مسئله که جنگی اساسی باید با نفس امّاره داشت و از آن ساده نگذشت، شروع مبارکی است. مولوی می‌گوید:

مادرِ بت‌ها، بتِ نفـس شـما است               زآن‌که آن ‌بت، مار و این ‌بت اژدها است

بت‌شکستن سهل باشد، نیک سهل           سهل دیدن نفس را جهل است، جهل

 

نفس امّاره، ارتباط با حق را می‌‌گیرد 

باید متوجه باشیم وقتی نفس امّاره وسط آمد، ما از چه چیزی محروم می‌شویم؟ مثالی می‌‌زنیم إن‌شاءالله مطلب روشن بشود. شما یک وقت می‌‌‌خواهی‌ بگویی: «خـدا»، چرا می‌خواهی بگویی «خدا»؟ چون تمام دلت، طالب خداست. می‌‌‌خواهی بگویی خدا و دل را در همین خداگفتن‌ نگهداری و استفاده‌ها ببری، می‌‌بینی حالی هم به لطف خدا به تو دست داد، اما یک‌مرتبه متوجه می‌شوید، نفس امّاره جلو آمد که بسیارخوب است،  بگو خدا، تا بلکه فلان مشکلت هم حل شود، کار و کاسبی خوبی هم به‌دست بیاوری. شما ملاحظه کردید چه چیزی وسط آمد؟ نفس امّاره و آن استفادة معنوی ما را از جهت اصلی‌اش خارج کرد. آخر من کار می‌‌‌‌خواهم برای این‌که شرایطی به‌دست آید بگویم خدا، حالا که به حمدلله در شرایطی هستم که می‌گویم خدا، دیگر فکر کار و کاسبی این وسط چرا پیدا شد. یعنی با طرح موضوعی دیگر؛ ذوقِ حضور و ارتباط با حق را از ما می‌‌گیرد. اگر بفهمیم چگونه نفس امّاره منبعِ بزرگی از شعف و مهربانی و رحمت یعنی خدا را از ما می‌‌گیرد، آن‌وقت می‌‌فهمیم که باید چگونه مسأله‌‌‌اش را حل کنیم.

نفس امّاره حتی وقتی که با خدایمان حرف می‌‌‌‌زنیم وسط می‌‌‌‌‌‌آید و همین ارتباطِ ما با خدا را به نفع خودش تمام می‌‌‌‌‌کند. ببینید در این حالت دیگر چیزی برای ما باقی می‌‌‌‌گذارد ؟! یعنی وقتی مانع ارتباط انسان با خدای خود است و ارتباط انسان را با مقصد و معبودش قطع می‌کند

 

 

اگر فهمیدیم از طریق تبعیت از نفس امّاره از چه‌ چیز بزرگی محروم می‌‌شویم، می‌‌فهمیم که با چه‌کسی باید جنگ کنیم و چرا باید جنگ کنیم؟ علاوه بر این می‌‌‌‌فهمیم‌  در اثر این جنگ ‌چیزی که به‌دست می‌‌آوریم عبارت است از ذوق حضور و ارتباط داشتن با خودِ حضرت حق، که مقصد و مقصود همة اولیاست.

 

عرض ما این بود که نفس امّاره حتی وقتی که با خدایمان حرف می‌‌‌‌زنیم  وسط می‌‌‌‌‌‌آید و همین ارتباطِ ما با خدا را به نفع خودش تمام می‌‌‌‌‌کند. ببینید در این حالت دیگر چیزی برای ما باقی می‌‌‌‌گذارد؟! یعنی وقتی مانع ارتباط انسان با خدای خود است و ارتباط انسان را با مقصد و معبودش قطع می‌کند، چگونه باید با آن برخورد کرد. حالا دوباره فکر کنید با به‌میان آوردن نفس امّاره، ما از چه چیز بزرگی محروم می‌‌‌‌‌‌مانیم؟ مگر اُنس با خدا، چیز کمی است که محرومیت از آن اُنس را بتوان تحمل کرد؟ مقصر هم خود ماییم که به نفس امّاره میدان دادیم و در مقابل خواستة آن مقاومت نکردیم.

 

پی نوشت ها :

1- قسمتی از دعای 44 صحیفه سجادیه مربوط به ورود به ماه رمضان

2- بحارالأنوار، ج 77، ص 64

3- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ

3- به حدیث معراج، بحارالانوار ج 77 ، ص 21 رجوع فرمایید.

4- سوره یوسف، آیه 53

منبع لب المیزان

اخذ: تبیان

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/5/16:: 7:25 عصر     |     () نظر