مادّی شدن اجنّه و شیاطین در عهد سلیمان نبی(علیه السلام)
آیا تا به حال این سؤال برایتان مطرح شده است که به چه دلیل نمرود و فرعون پیش از ولادت ابراهیم(ع) و موسی(ع) از ولادت این رسولان الهی باخبر بوده و کمر همّت به قتل ایشان بسته بودند؟ آیا این ماجرا جز با حمایت جبهه شیطانی و جز با القاء، وسوسه و ... آنان و استفاده از علوم ماورایی بوده است؟
اگر چنین است، پس ولادت سلیمان(ع) و تحقیر و تذلیل شیاطین نیز موضوعی عیان برای جبهه شیطانی بوده است و قتل سلیمان(ع) نیز موضوعی جدّی برای ایشان! و عدم تعلیم سحر به مردم در زمان داوود(ع) و پیش از آن، جهت قتل داوود(ع) و سلیمان(ع)، خود دلیلی بر مادّی نبودن شیاطین جهت تحقّق آرزویشان پیش از مقطع مادّی شدنشان در زمان سلیمان(ع) است.
1. متابعت بزرگان جامعه از تلاوت شیاطین و تعلیم سحر و علم نجوم به مردم، توسط شیاطین
در آیه 112 سوره بقره درباره مبتلا شدن جمعی از بزرگان و علمای عصر سلیمان نبی(ع) به تعلیمات شیطانی سخن به میان آمده است:
«و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنت سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پیروی کردند و سلیمان(ع) کفر نورزید؛ لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر میآموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروی کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمیکردند؛ مگر آنکه [قبلاً به او] میگفتند: ما [وسیله] آزمایشی [برای شما] هستیم. پس زنهار کافر نشوی و[لی] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیافکنند؛ هرچند بدون فرمان خدا نمیتوانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند و [خلاصه] چیزی میآموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمیرسانید و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد، در آخرت بهرهای ندارد. وه! که چه بد بود آنچه به جان خریدند؛ اگر میدانستند.»1
در آیه مزبور واضح است که:
شیاطین در ملک سلیمان(ع)، عملی به نام «تلاوت» و عملی به نام «تعلیم» انجام میدادهاند. عدّهای که همان اوتوالکتاب و بزرگان علمی در زمان سلیمان(ع) بودند، به متابعت از تلاوتها و تعلیمات شیاطین مشغول شدند؛ شیاطین دو نوع علم را مستقیماً به مردم تعلیم دادهاند: علم سحر و علوم مطرح شده توسط هاروت و ماروت (علم نجوم).
علوم مطروحه، علومی بوده که موجب آسیبهای جدّی فردی و اجتماعی شده است.
شدّت متابعت از شیاطین در ملک سلیمان(ع) و تأثیرگذاری کافرانه آنان در حدّی بوده است که خداوند تعمد دارد تا سلیمان(ع) را از کفر تبرئه کند، گو اینکه واضح است که همه افراد جامعه، به تبع فعل شیاطین، دچار آسیب شده بودند.
گستردگی این موضوع تا آنجاست که سلیمان(ع) نیز نیازمند تبرئه خدایی است، هم از جهت کمّی (در موضوعات متعدّد) و هم از جهت کیفی (اثرگذار در اعتقاد و ... مردم).
این انسان، خلیفـه الله است و اشرف مخلوقات که دشمن آشکار بشر را به خدمت گرفته و آنان را در جهت تأمین منافع الهی به کار میگیرد. در این میان، نوع سخن، چگونگی تعامل و نوع تربیت سلیمانی در پیچیدهترین شرایط موجود است که میتواند ارائهگر «مُلک الهی» و نشان دهنده قوّت یک «مَلِک الهی» در اداره توحیدی یک جامعه باشد.
با توجّه به آنچه گذشت، حضور و رؤیت مادّی شیاطین در ملک سلیمانی واضح است؛ زیرا سخن نه از «القاء»، بلکه از «تلاوت» و «تعلیم» توسط شیاطین است و این جز با حضور مادّی ممکن نخواهد بود.
و جالب آنکه حضور مادّی شیاطین پس از هبوط آدم(ع) تنها در مقطع سلیمانی واقع شده است؛ اگر شیاطین میتوانستند در هر دورهای اینگونه فتنهگری کنند، خداوند متعال فقط در مقطع سلیمانی این نوع اختیارات را برایشان مطرح نمیکرد و این موضوع را از اختیارات عمومی آنها مینامید!
در آیات سوره ص، خداوند از بنّایی و غوّاصی شیاطین سخن میگوید و از غلّ و زنجیر بودن برخی از ایشان در زمان سلیمان(ع).
در آیات سوره انبیاء، خداوند از غوّاصی و برخی افعال دیگر توسط شیاطین برای سلیمان(ع) سخن میگوید.
در آیات سوره سبأ، خداوند از ساختن عمارات و ابزارهای متعدّد توسط اجنّه سخن میگوید و از عذابی که بر نافرمانیشان واقع کرده است.
«پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هرجا تصمیم میگرفت، به فرمان او نرم و روان میشد؛ و شیطانها را [از] بنّا و غوّاص؛ تا [وحشیان] دیگر را که جفت جفت با زنجیرها به هم بسته بودند، [تحت فرمانش درآوردیم].» (سوره انبیاء آیات 81-82)
با تأمّل در این آیات، پرسشهایی جدّی برایمان مطرح میشود؛ از جمله آنکه چرا تنها سلیمان(ع) این موجودات را تسخیر میکند؟ مگر پیامبران قبلی قدرت تسخیر نداشتهاند؟و اگر چنین بوده است، پس چرا خداوند این ماجرا را تنها به سلیمان(ع) نسبت میدهد؟ آیا ذوالقرنین که یأجوج و مأجوج را مهار میکند، بقیه اجنّه را نمیتواند به بند کشد؟ و اگر مهار کرده است، چرا خداوند ماجرا را به اسم سلیمان(ع) ثبت میکند؟
تنها یک پاسخ نسبت به این موضوع وجود دارد و آن اینکه اجنّه همیشه وجود داشتهاند؛ امّا اثرگذاری معضل آفرین آنها در زمان سلیمان(ع) واقع شده است، در زمان او این اثرگذاری موجب معضلاتی عظیم شده و نیاز است تا سلیمان(ع) با تسخیر و به کارگیری ایشان، تهدید را به فرصتی مناسب تبدیل کند و البتّه آن چیز که اثرگذاری اجنّه و شیاطین را متفاوت با دورههای قبل و بعد سلیمان(ع) میکند، حضور مادّی اجنّه در زمین است و با پذیرش این منطق،بسیاری از پرسشها پاسخ داده میشود.
در سوره سبأ درباره خدماتی که اجنّه به حضرت سلیمان(ع) میدادند، آمده است:
«و باد را برای سلیمان [رام کردیم] که رفتن آن بامداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه [راه] بود و معدن مس را برای او ذوب [و روان] گردانیدیم و برخی از جن به فرمان پروردگارشان پیش او کار میکردند و هر کس از آنها از دستور ما سر برمیتافت از عذاب سوزان به او میچشانیدیم؛ [آن متخصّصان] برای او هر چه میخواست از نمازخانهها و مجسّمهها و ظروف بزرگ مانند حوضچهها و دیگهای چسبیده به زمین میساختند ای خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکی سپاسگزارند.»(سوره سبأ آیات 12-13)
در این آیات،حدّاقل 5 موضوع در ارتباط با اجنّه مطرح شده است:
1. جریان چشمههای مس و به کارگیری اجنّه در این راستا؛
2. ساخت محاریب (محرابها)؛
3. ساخت تماثیل؛
4. ساخت ظرفهایی همچون حوض؛
5. ساخت دیگهای ثابت و بزرگ غیرقابل انتقال.
با تأمّل در این آیات، پرسشهایی جدّی برای ما ایجاد میشود از جمله آنکه آیا سلیمان(ع) جامعهای وهمی را سامان داده است که در آن بناهای عظیم ناگهان ساخته میشود؟ ظروف غذای عظیم به یک باره شکل میگیرد؟ محاریب به صورت اتّفاقی بنا میشود؟ و ... در حالی که هیچ اثری از سازندگان آن مطرح نیست؟ که اگر چنین باشد، چه موضوعی در تربیت رقم خواهد خورد؟ و آیا این روال، جامعه را به سمت وهم بیشتر حرکت خواهد داد یا به سمت هدایت و ارتقاء و کمال؟
شدّت متابعت از شیاطین در ملک سلیمان(ع) و تأثیرگذاری کافرانه آنان در حدّی بوده است که خداوند تعمد دارد تا سلیمان(ع) را از کفر تبرئه کند، گو اینکه واضح است که همه افراد جامعه، به تبع فعل شیاطین، دچار آسیب شده بودند.
پاسخ آنکه: جامعه سلیمانی جامعهای برای جریان تربیت الهی است:
«وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُواْ یسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إِسْرَآئِیلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا کانَ یصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کانُواْ یعْرِشُونَ ؛(اعراف 137) و به آن گروهی که پیوسته تضعیف میشدند [بخشهای] باختر و خاوری سرزمین [فلسطین] را که در آن برکت قرار داده بودیم، به میراث عطا کردیم و به پاس آنکه صبر کردند، وعده نیکوی پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقّق یافت و آنچه را که فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند، ویران کردیم.»
و در جریان تربیت، این انسان، خلیفـه الله است و اشرف مخلوقات که دشمن آشکار بشر را به خدمت گرفته و آنان را در جهت تأمین منافع الهی به کار میگیرد. در این میان، نوع سخن، چگونگی تعامل و نوع تربیت سلیمانی در پیچیدهترین شرایط موجود است که میتواند ارائهگر «مُلک الهی» و نشان دهنده قوّت یک «مَلِک الهی» در اداره توحیدی یک جامعه باشد.
در آیات سوره نمل مشخّص است که سه نوع لشکر برای سلیمان(ع) وجود داشته است: لشکرهایی از جن و انس و پرندگان و این موضوع برای جانداران مختلف هم عیان بوده است.
سخن مورچه از «جنود» سلیمان(ع) است و نه «جند» سلیمان، مورچه از کجا مطلّع است که سلیمان(ع) لشکری از جنّیان دارد؟ آیا جز این است که آنان را همچون لشکر انسانها و پرندگان، در هیبتی مادّی میبیند؟
چنانکه در سوره نمل آمده است:
«و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمعآوری شدند و [برای رژه] دسته دسته گردیدند؛ تا آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند، مورچهای [به زبان خویش] گفت: ای مورچگان به خانههایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند.»(سوره نمل آیات 17 و 18).
در ادامه، سوره نمل از آزمون دشوار برگزار شده در میان جنود حضرت سلیمان(ع) اعم از جنّ و انس سخن میگوید؛ میفرماید:
«کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت میآورم. پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقرّ دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی کند، بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است.»(شوره نمل آیات 37-40)
صحنهای که سلیمان(ع) میخواهد به تعیین جانشین بپردازد و وصی خود را معرفی نماید. (به حسب روایات) سلیمان، به عموم افرادی که در پیشگاهش بودند، یعنی «جنوده من الجنّ و الانس و الطّیر» رو کرده و ایشان را به آزمونی دشوار، جهت آشکار شدن موقعیت و توانشان فرا میخواند.
خطاب سلیمان(ع) به بزرگان قوم است: «ایها الملؤا» و از ایشان میخواهد میزان توان خود را در آوردن تخت بلقیس از فاصلهای طولانی (حدود 1000 کیلومتر) مشخّص کنند.
بزرگی از عفاریت طایفه جن، سرعت آوردن تخت بلقیس را به میزان از جای برخاستن سلیمان(ع) طرح میکند و آصف، سرعت فعل خود را به میزان چشم برهمزدنی توسط سلیمان(ع).
(آصف، نام وزیر یا کاتب یا ندیم حضرت سلیمان (ع) است و در روایات و داستانهای حضرت سلیمان (ع) نام او برده شده است. ظاهراً او یکی از نزدیکان و دوستان خاص سلیمان (ع)بوده و میگویند خواهرزاده سلیمان نبی (ع) بوده است.[تفسیز نمونه ج 15] او نزد سلیمان دارای مقام و منزلت بوده، در حضور و غیاب سلیمان هر وقت میخواست وارد خانه او میشده است.[اعلام القرآن، شبستری ص 20]
سخن مورچه از «جنود» سلیمان(ع) است و نه «جند» سلیمان، مورچه از کجا مطلّع است که سلیمان(ع) لشکری از جنّیان دارد؟ آیا جز این است که آنان را همچون لشکر انسانها و پرندگان، در هیبتی مادّی میبیند؟
در روایات و تفاسیر همه جا آصف، وزیری خردمند، سیاستمدار و مدبر معرفی شده است. آصف از بنیاسرائیل و براساس بعضی منابع، هم دوران کودکی سلیمان بوده است.[فرهنگ معارف قرآن ص109])
با توجّه به آنچه گذشت، مرئی بودن اجنّه نزد اهل آن مجلس بزرگ کاملاً عیان است؛ زیرا اوّلاً عرصه، عرصه زورآزمایی دو طایفه است، بیشک زورآزمایی دو طایفهای که یکی از ایشان قابل رؤیت نیست، موضوعی مضحک و تنشآفرین است.
و ثانیاً اگر اجنّه تنها برای حضرت سلیمان(ع) قابل رؤیت باشند، او باید تنها ایشان را مورد خطاب قرار دهد نه آنکه بزرگان خویش در هر طایفهای را مورد خطاب قرار دهد و ایشان هم پاسخ گویند.
6. فوت سلیمان(ع) و باقی ماندن عذاب بر اجنّه تا زمان اطّلاع آنان از فوت وی
ماجرای رحلت حضرت سلیمان(ع) نیز بخشی خواندنی از این ماجرای شگفت است:
«پس چون مرگ را بر او مقرّر داشتیم، جز جنبندهای خاکی [=موریانه] که عصای او را [به تدریج] میخورد، [آدمیان را] از مرگ او آگاه نگردانید. پس چون [سلیمان] فرو افتاد، برای جنّیان روشن گردید که اگر غیب میدانستند در آن عذاب خفّتآور [باقی] نمیماندند.»(سوره سبأ آیه 14)
در این آیه، سخن از فوت سلیمان(ع) است و عدم اطّلاع اجنّه از آن و به تبع باقی ماندن در عذابی که سلیمان(ع) بر ایشان واقع کرده بود.
به راستی چگونه ممکن است که عذابی تنها در مقطع سلیمانی بر اجنّه واقع شود، با فوت او برطرف نشود و تا زمان اطّلاع اجنّه از فوت سلیمان(ع) (یک سال پس از فوت) نیز این عذاب بر اجنّه باقی بماند؟ آیا میتوان این ویژگیها را مختصّ اجنّه غیرمرئی و مادّی دانست؟ اگر چنین است، پس چرا اجنّه نتوانستند تا یک سال پس از فوت سلیمان(ع) از عذابها رهایی پیدا کنند؟ و چرا به محض اطّلاع از فوت سلیمان(ع) خود را از عذاب رهاندند؟ آیا جز این است که این عذاب، در حیطه ملک سلیمانی و به صورت مادّی بوده است و البتّه بر اجنّهای که در هیئت عادّی درآمدهاند؟
منبع :شیعه نیوز
پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام)
کلمات کلیدی: