برای اولینبار در حدود 500سال پیش، یک سیاستمدار و مورخ ایتالیایی بهنام «ماکیاول»، کسب موفقیت (به معنی رسیدن به ثروت، قدرت، حاکمیت و...) را با استفاده از هر اقدام قانونی، غیرقانونی، غیراخلاقی، غیرانسانی و... مجاز و لازم معرفی کرد! چراکه به قول او: «رسیدن به هدف، درستی یا حقانیت استفاده از روشها و وسیلههای مورد استفاده در راستای رسیدن به آنرا توجیه میکند!»
در چند دههی پیش، تمام عقاید و آرای «ماکیاول» که با نام «ماکیاولیسم» شهرت پیدا کرده، در کتابی بهنام «شاهزاده» که ترجمهی اثری از او به نام «پرنس» است، به زبان فارسی چاپ و منتشر شد و در آن قید شده بود که این افکار و عقاید خشن، ضداخلاقی، ضدانسانی و... بهشدت مورد توجه و کاربرد حاکمان اروپا در قرون وسطی قرارمیگرفته است.
اگر با این مقیاس، در شرایط کنونی بخواهیم بزرگترین انسانهای موفق در معیار «ماکیاولیسم» را در طول تاریخ معرفی کنیم، لابد در صدر آنان فرعون، هیتلر، ناپلئون، صدامحسین، چنگیزخان مغول و... قرارمیگیرند که با خونریزیها، ویرانیها و ظلم فراوان، در کسب ثروت، قدرت، کشورگشایی و... بسیار موفق بودهاند، هرچند درنهایت، تمام طاغوتها، نه در جریان زندگی و در اوج شوکت و قدرت، فکر و زندگی آرام و راحتی داشتهاند و نه در سالهای پایانی زندگی.
دیوان حافظ که به اعتبار حضور بسیار فراوان آن در خانهها و در دسترس ایرانیان، وجدان بیدار و اعتقاد قلبی مردم این سرزمین است، در غزلی بسیار شیوا، اینچنین این نوع تفکر و زندگی را محکوم میکند:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در آن درج است کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی که شادی جهانگیری، غم لشکر نمیارزد
در روانشناسی موفقیت از دیدگاه «ان.ال.پی»
کسب موفقیت، تنها یک سلسله دستاوردهای ظاهری نیست بلکه کیفیت، چگونگی و معصومیتِ روشهای رسیدن به آن و چگونگی طی مراحل نیز بسیار مورد توجه و تأکید قرارمیگیرد، نهتنها نتایج پایانی آن.
در اطراف خود، مدیران، پزشکان، مهندسان و کارآفرینان موفقی را مشاهده میکنیم که در پرتو عمری زحمت و تلاش، درنهایت برای مثال به مهندسی عالیقدر، پزشکی موفق و معروف و... تبدیل شدهاند که از صبح زود تا ساعاتی گذشته از شب با «دستان طلایی» خود، به کسب ثروت مشغولاند؛ کار زیاد، آنچنان برای این افراد بهصورت عادت درآمده که تعطیلات، مرخصی، گذراندن ساعاتی در کنار زن و فرزند و... برایشان معنایی ندارد. ویلایی باشکوه دارند و اگر سالی چندروزی به آنجا بروند، کلی پرونده و کار اداری و تجاری را هم با خود به کنار دریا و میان جنگل میبرند و صدای تلفنهایشان، آرامش را از دیگران دورمیکند.
به باور روانشناسی موفقیت یا «ان.ال.پی»، موفقیت، تنها رسیدن به هدف نیست، بلکه رسیدن به این آرزوها بایستی بهصورتی تأثیرگذار، باشکوه، باافتخار و نه با هر جانکندن و یا با هر نوع سیاهکاری و درنهایتِ سهولت، معصومیت و راحتی انجام گیرد.
در این زمینه هم «حافظ» سخنان شیوا و معنیداری دارد:
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری خوش بیاسای زمانی، که زمان اینهمه نیست
دولت آن است که بیخونِ دل آید به کنار ورنه با سعی و عمل، باغ جنان اینهمه نیست
آری، رسیدن به موفقیت با توجه به فضلیت، حقانیت، اجتناب از پارتیبازی، رانتخواری، تعدی و... ممکن است.
برخی از اصول و پایههای رسیدن به این نوع از موفقیت، در زیر آمده است:
- احترام به افکار، باورها و دیدگاههای دیگران حتی اگر مطابق قبول و باور نباشد.
- انجام کارها به بهترین صورت با توجه به امکاناتی که در اختیار میباشد.
- ارتباط و مذاکرهی مفید و مؤثر با دیگران بهطوری که با نتایج قابل مشاهدهای همراه باشد.
- توجه بیشتر به رفتار تا گفتار، چراکه رفتارها، بلندتر و رساتر از واژهها، مطالب را بیان میکنند.
- توجه به این اصل که تمام منابع مورد نیاز برای تعییر و تحول، در دسترس همهی افراد میباشد.
- با افزایش میزان انعطافپذیری، بهترین و بیشترین میزان تأثیرگذاری و بهرهرسانی در محیط بهوجود میآید.
- افراد مقاوم و ناسازگار وجود ندارند، ممکن است یک ارتباط یا مذاکرهی غیرقابل انعطاف وجود داشته باشد.
- تمام فعالیتها، رفتارها و رویهها، بایستی در راستای رسیدن به کمال، حقیقت و حقانیت صورتبگیرند.
- موفقیت و شادکامی بهطور معمول بهصورت سریع، راحت و دیرپا شکلگرفته و پدیدمیآید و تنها صحبت و برنامهریزی در این زمینههاست که به طول میانجامد.
- از آنجا که انسان، اختیار ذهن خود را دارد، بنابراین بایستی شجاعت و صداقت پذیرفتن عواقب و نتایج کارها را هم داشته باشد.