معاد آن نقطه ای است که تحولات وجود در آنجا متوقف خواهد شد آنهم نه تنها انسان ، بلکه تحول همه موجودات تمام خواهد شد . قرآن فرمود : همه موجودات متحول اند و بسوی نقطه ای می روند .
معاد هم کلی است که مخصوص انسان نیست همه چیز از حیوان و نبات و جماد و انسان با اصناف و انواع مختلف موجودات جوی ، عالم ماده ، عوامل معنوی ، موجودات معنوی همه یکسره در حرکت بسوی نقطه ای هستند که نامش را معاد می گوئیم .
قرآن می فرماید: روی مسئله تحول دقت کنید ،قانون تحول یک قانون تکوینی است . یک قانون خلقتی و تکوینی و فطری است . وقتی مسئله فطری و تکوینی و طبیعی شد ، شما ای انسانها خودتان اگر فکر کنید می توانید درباره معاد نتایج جالبی بگیرید و آن عبارت است از اینکه اولاٌ متوجه باشید که ابتدای تحول هر طور شروع شود موجود هم به همان تحولش ادامه می دهد و در آخر هم نتیجه خواهد گرفت.
قهراٌ ابتدا هر جور شروع شود ( تو خودت عقل داری اگر بتوانی یک ذره فکر کنی می توانی بفهمی ) بالاخره در انتها اثر خواهد گذاشت . وقتی هر موجودی که در ابتدای حرکت یک نوع تحول و حرکت را شروع کرده است ( حرکت انواع موجودات با هم فرق می کند ) در آخر حتماٌ و طبعاٌ طبق قضاوت عقل نتیجه ها فرق خواهد کرد .
حرکت انسان یک نوع است ، حرکت نبات طور دیگر است . حرکت جماد نوع دیگر است . قهراٌ آخر اینها هم با هم فرق می کند. در معاد آن نقطه ای که سنگ به آنجا می رود ودر آنجا متوقف می شود غیر از آن نقطه ایست که انسان در آنجا متوقف خواهد شد . حتی انسانها هم با هم فرق می کنند . انسان ها از آنجائی که قرآن فرمود در زندگی دنیا تحولشان یک جور شروع نمی شود ، قهراٌ در آن نقطه آخر هم طبق قانون علمی مسلم ، وقتی ابتدای انسان ها با هم فرق کرد انتها هم فرق خواهد کرد ، یعنی من در انتهای تحول از یک جائی سر در می آورم و شما از جای دیگری .
موحد از یک نقطه ، مشرک از نقطه ی دیگر ( یکی از نقطه ای به نام بهشت و دیگری از نقطه ی دیگر و بهشت دیگر ) و (دیگری از نقطه ی دیگری به نام جهنم و دیگری از نقطه ی دیگری که جهنم دیگر است ) سر در می آورند .بالاخره چون ابتدای تحول متفاوت است ، انتهای تحول هم متفاوت خواهد بود .
بنابراین تحول انسانها فرق خواهد کرد . قرآن کریم بیان فرمود : فلذا ای انسان مواظب باش یک نقطه تحولی برای خودت انتخاب کن که آن نقطه تحول در انتها خوب نتیجه بدهد . آن نقطه ی تحول چیست؟ ای انسان از اول ، مقصد و مقصود تو ( که از آنجا شروع بر تحول خواهی کرد ) رسیدن به ذات مقدس پروردگار و مبداً خلقت و جلب رضای حق باشد . انسان یا خدا را می خواهد ، یا پول می خواهد ، یا ریاست می خواهد و هر کسی هر هدف و مقصدی داشته باشد همان هدف و مقصودش را تعقیب می کند و پیش می رود . این عالم را هم که تمام کرد ، وارد عالم برزخ می شود و طبق آن هدفی که در نظر داشت و طبق آن رنگی که اتخاذ کرده بود به حرکتش ادامه می دهد . برزخ هم که تمام شد ، عالم دیگری پیش می آید و باز هم حرکت خواهیم کرد و هر کس هم به طرف مقصود خودش می رود . فرد الهی به خدا می رسد ( والله عنده اجر عظیم ) و می شود بهشت و طبقات بهشت .
به خدا رسیده ها هم یکی نیستند . من اگر بروم و به خدا برسم با علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) یکی نیستم . آنطور که او خدا را خواست و با سرعت عجیبی به سوی خدا رفت ، من اگر بروم گرچه من هم خدا را می خواهم اما یکی نخواهیم بود . سلمان هم خدا را خواست و علی ( علیه السلام ) هم خدا را خواست و نه علی ( علیه السلام ) در درجه سلمان است . قهرا بهشتی ها هم با هم فرق می کنند . از طرف دیگر آنهایی که مقاصد دیگر را تعقیب می کنند عالم تکامل آنها را هم پیش می برد و می رسند به هلاکت به آنجایی که از خدا دور هستند . دوری از خدا ، یعنی جهنم و طبقات مختلف جهنم . انسانهای مادی و جهنمی هم چنانکه تحولشان در دنیا متفاوت بود قهرا جهنم آنها هم متفاوت می شود .
از روی آیات و روایات و دلایل مخصوص انسان وارد برزخ هم که شد در برزخ هم تکامل خواهد داشت . نباید بگویید در برزخ تکامل نیست ، هست ؛ منتها تکامل برزخ طبق انتخاب دنیا است . هر کسی هر مسیری را انتخاب کرده با اقتضای همان مسیر نظام برزخ او را تکمیل خواهد کرد . گفتیم وقتی وارد برزخ شدیم با تکمیل شدن پیش خواهیم رفت .
تکلیف دیوانه ها چیست؟
با استفاده از آیات قرآن و مباحث فلسفی و عقلی و روایاتی که از پیشوایان دینی ، ائمه اطهار( علیهم السلام ) و رسول اکرم ( صلوات الله علیه ) وارد شده است می خواهیم بگوئیم که تکلیف دیوانه ها و مجانین چگونه است .
دیوانه ها که وارد عالم برزخ می شوند ، تکامل آنها چگونه است ؟ معلوم است هر کسی با هر رنگی که وارد برزخ می شود نظام برزخ او را پیش خواهد برد بمناسبت مسیری که انتخاب کرده ، موحد را در مسیر توحید ، مشرک را در مسیر شرک ، یا شقی را در مسیر شقاوت تکمیل می کند و چه در مسیر شقاوت است یا در مسیر سعادت کلا پیش می رود . ولی مسئله مجنون چگونه است ؟
برای روشن شدن وضع مجنون ها اولا یک مقدمه علمی می گویم که عبارت است از اینکه : در بحثهای فلسفی و طبی و علمی مسلم است که اولا روح بر روی جسم اثر می گذارد و تحولات جسم در روح تحول ایجاد می کنند . هر چه تحول و اختلال و چگونگی و تازگی و اعتدال و عدم اعتدال هر چه در بدن باشد هر حالتی در جسم و بدن باشد ( این یک قاعده کلی علمی است ) در روح اثر می گذارد و بالعکس هر تحولی در روح باشد آن تحول روح در جسم اثر می گذارد .
یک شاهد کوچک نقل کنم :
مثلا می گویند: العقل السالم فی بدن السالم . اگر بدن سالم باشد روح آنطور که باید کار کند کار خودش را می کند . حالا مقصود روح دنیوی باشد یا معنوی کاری به آن نداریم . روح با آن اعتدالی که می خواهد کار کند در صورتی می تواند رفتار معتدل خودش را پیاده کند که بدن سالم باشد و اختلالی در بدن نباشد . فلذا اگر در بدن کسی اختلالی باشد ( به هر نحوی ) این اختلال تاثیری در عملیات روح می گذارد .
از باب مثال اگر کسی بنا شود چشم نداشته باشد ، در روح عمل دید انجام نمیابد . اگر در گوش کسی اختلالی باشد ، عمل شنیدن که یکی از اعمال روح است انجام نمیابد و قس علی هذا .
اگر اختلالی در جسم باشد ،اختلال و بی نظمی در عمل روح ایجاد می کند و بالعکس اختلال در روح ، اختلال در جسم ایجاد می کند . یک کسی که همیشه متفکر است همیشه محزون است ، بدنش آنطوری که باید رشد بکند کار خودش را انجام نمی دهد . شخصی که ناراحت است معده اش خوب کار نمی کند ، شخص مضطرب گردش خونش منظم نمی شود ، قلبش درست کار نمی کند ، کبدش خوب کار نمی کند ، معده اش خوب کار نمی کند ، تصفیه و تجزیه خون خوب انجام نمی شود ، هضم و گوارش خوب انجام نمی شود . بالاخره حالت روح بر جسم اثر میگذارد .
من غصه ناکم ، محزونم ، حزن یک مسئله روحی است . من همیشه متفکرم این یک مسئله روحی است . این تفکر و ناراحتی روحی در جسم اثر می گذارد ، معده و کبدم کار نمی کند ، خون خوب تصفیه نمی شود ، غذا خوب هضم نمی شود و الی آخر. از هر دو طرف مثال زدم که ذهن شما روشن شود.
هم تحول روح در جسم اثر می گذارد و هم تحول جسم در روح . فلذا دین مقدس اسلام در عین حال که برای سلامتی روح جدیت کرده و دستوراتی داده ، برای سلامتی جسم هم به همان اندازه دستورات دارد . دستورات بهداشتی مربوط بر غذا ، مربوط بر معاشرت ، مربوط بر نحوه خوابیدن ، مسواک و غیر آن که شنیده اید . اینهمه که اسلام تکیه بر سلامتی روح کرده به همان اندازه جدیت در مسئله جسم هم کرده ، چون اینها روی هم اثر می گذارند این یک قانون کلی علمی است .
می خواهم اینرا بگویم که روی همین حساب به هر اندازه جنون و دیوانگی باشد ، همه اش از تحول جسم شروع می شود . حتی اگر شما بشنوید فلان شخص را جن زده و نیز دیوانگی و اختلال در روح پیدا شود بالاخره همه از اختلالات جسمی سرچشمه می گیرد . مثلا کسی که در تصادف مغزش مختل شده بالاخره دیوانه می شود و یا یک نوع لطمه ای بر جسمش وارد شود دیوانه می شود ، یا اینکه خودش از آنطرف خیلی غصه خورده و ناراحت شده و جسمش را مختل کرده است . قهرا در بدن اثر گذاشته و اختلال در بدن در روح اثر می گذارد و دیوانه می شود . حتی خیلی از دیوانه ها که عصبی هستند ناراحتی هایشان از جسم شروع می شود . شنیده اید بعضی ها جن زده هستند ( البته بحث ما در اینکه جن زده چیست و جن درست است یا نه ؟ مسئله خیال است یا نه ؟ دیوانه می کند او را یا نه ؟ یا همه اینها عصبی است ؟ یا اینکه آنها را می گویند جن زده هستند اول اختلال عصبی در آنها پیدا می شود بعد اختلال روحی برایشان پیش می آید ؟ آیا چیزهائی می بینند و چیزهائی میشنوند یا خیال می کنند با جن صحبت می کنند و امثال اینها نیست )
خیلی از دیوانگی ها اختلال جسمی است . یعنی عصبی است حالا منشاء آن از کجاست ؟ بی نظمی که در بدن پیش آمد دیوانگی خواهد آمد . بنابراین این عدم اعتدال و دیوانگی از کجا سرچشمه می گیرد ؟ از بدن . بنابراین اختلال روح فقط معلول اختلال بدن است . عزیز
روح هم قدرت دیدن و هم شنیدش محفوظ است . در نابینا ابزار باصره و در ناشنوا ابزار سامعه خراب شده که نمیتواند ببیند یا بشنود . تمام اختلالات جسمی این چنین است . ساختمان گوش خراب شود قوه سامعه آمادگی اش برای شنیدن خراب میشود روح سالم است . ابزار عملش خراب شده.
کسی که مغزش مختل شد و اعصاب مغزش خراب شد روح درست و منظم فکر کردن خودش را از دست نداده این پراکنده فکر کردنش از عیب ابزار اوست ، خودش میتواند درست فکر کند اما چون مغز خراب شده نمیتواند درست فکر کند . فلذا می بینید پیراهن پاره میکند ، ناملایم حرف میزند و نامتناسب می گوید . او خود به خود میخواهد خوب و درست فکر کند ولی نمیتواند آن را ظاهر کند چون ابزار عمل خراب شده است
بنابراین جنون یعنی چه ؟ دیوانگی یعنی چه ؟ یعنی فقط یک اختلال که از ناحیه مغز آمده در حالیکه در باطن ، روح دیوانه سالم است . اگر قرار شود آن دیوانه را از قفس تن آزاد کنند و این آلت و ابزار ناقص را از او بگیرند و یک آلت و ابزار کامل به او بدهند کارش را به خوبی انجام میدهد .
همانطور که شرح کردم وقتی یک نابینا وارد برزخ میشود ، کاملا بینا است چون بدن مثالی در آنجا چشم و گوش دارد . یک دیوانه هم وقتی وارد برزخ شد ، در برزخ یک موجود سالم به تمام معنا است ؛ چون اختلال از ناحیه بدن بوده و از این بدن ناقص و مختل که خلاص شد قهرا روح یک روح سالم است .
دیوانه هم وقتی وارد عالم برزخ می شود سالم است و الا اگر مسئله اینطور نباشد دیوانه که اینجا دیوانه بوده و از چیزی سر در نمی آورد ، در برزخ هم دیوانه باشد ، می شود گفت که با عدالت پروردگار عالم منافات دارد ؛ یعنی این فردی که دیوانه شده بود تا آخر یک موجود ضایع باشد اینطور نیست .
به محض ورود به عالم برزخ این اختلال که از قالب ناقص مادی می آمد از بین میرود و روح سالم ، با بدن سالم در برزخ خواهد بود . منتهی از لحاظ تحول وضع اینها چگونه خواهد شد ؟ فکر می کنم که دیگر چندان احتیاج به شرح ندارد . دیوانه ای که گاهی سالم و گاهی دیوانه است از لحاظ قانون تحول هدف و مقصد زمان سالم بودن او به تکامل میرسد . مقصدش چه بوده ، چه آرزو میکرده ، فکرش چه بوده و به چه چیزها کشش داشته ، با همان هدف تحول می باید . اگر در موحد بودن فکر میکرده موحد است یک فرد منکر باشد منکر است .
اما آنها که همیشه دیوانه بوده اند متفاوت هستند . آنهائی که از اول سالم بوده اند بعدا دیوانه شده اند وضع اینها هم عطف به سابق میشود . یعنی سابقا روح اینها رنگ گرفته بود یا رنگ نگرفته بود ، هدف داشتند یا نداشتند ، مقصدی داشتند یا نه ، یا مثل من بودند یا مثل شما بودند یا مثل یک فرد مشرک بودند یا مانند سلمان بودند ، خلاصه در دوران سلامتی رنگ روحشان چگونه بوده ، اختلال از بین میرود و هدف دوران سلامتی تکامل پیدا میکند .
ولی آنهائی که هنوز رنگ نگرفته دیوانه می شوند ، از بچگی اختلالی پیش آمده و رنگی برای روح انتخاب نشده . مسئله بچه ها که فطرت ، فطرت ساده است این ها قوه درک نداشته اند اما روح که داشته اند بنا براین مؤاخذه نقایص آن ها از میان می رود و چون سایر پدیده ها به تکامل خود ادامه می دهند .
بنابراین مسئله دیوانه ها همان آیه شریفه می شود که «و اما المستضعفون فمر جون لامر الله» ؛که به اینها مستضعف می گوئیم . مجانین از مستضعفین هستند چون در واقع گناه می کنند و روزه نمی گیرند و تشخیص نمی دهند . ضمنا دانستید که آنها که اختلال جسمی دارند ،این اختلال در برزخ از بین میرود . روح با اختلال جسم مختل نمی شود ، روح باطنا صحیح و سالم است و با انتقال به برزخ همانطور که شرح کردم رنگ خودش را خواهد داشت . روح دیوانه ها و افراد نا سالم با بدن سالم طبق خط مشی که در اینجا انتخاب کرده اند در عالم برزخ تکامل خواهد یافت .
در برخی روایات از گروه سوم که در عالم برزخ نه پاداش داده میشوند، و نه کیفر، و نه مورد سؤال واقع میشوند، به «مستضعفان» یاد شده است، چنانکه از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره مستضعفان سؤال شد، فرمود: آنان نه مؤمناند و نه کافر، بلکه در انتظار امر خداوند میباشند.
«هُمْ لَیْسُوا بِالمُؤمِنینَ وَ لَا بِالکفّارِ، فَهُمُ الْمُرجَوْنَ لِأمرِ اللهِ».[ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 110]
علامه مجلسی(ره) نیز آنجا که از طوایف سه گانه انسانها در عالم برزخ سخن گفته گروه سوم را که نه ثواب دارند و نه عقاب، به عنوان «مستضعفان» نامیده و گفته است:
«آنچه از آیات و روایات بسیار و براهین قطعی استفاده میشود، این است که نفس، پس از مرگ باقی است، و اگر کافر محض باشد معذب، و اگر مؤمن خالص باشد منعم میباشد، و اگر از مستضعفان باشد به حال خود رها میگردد...»[ بحارالانوار، ج 6، ص 270.]
منابع :
وبلاگ ناگفته ها و ناشنیده هایی از آیت الله شیخ محمد شجاعی (دامت برکاته) نوشته ی آقای جعفر شجاعی
پایگاه اندیشه قم
درگاه پاسخگویی به سؤالات قرآنی
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: