تب 20
گرایش به نمره 20 به قدری در مدارس زیاد شده که از آن به عنوان تب 20 نام برده میشود
نوجوانان بنا به اقتضای سنی با مسائل و مشکلات بسیاری مواجهند که بخشی از آن ها به امور درس و تحصیل و محیط مدرسه مربوط میشود. دانشآموزان در محیط مدرسه نیز مانند خانه با درگیریهای ذهنی و ناهنجاریهای هیجانی مختلفی دست و پنجه نرم میکنند که بر رفتار، واکنشها، ارتباطات و خلقیات آنان تاثیر میگذارد.
آنان بخشی از مشکلات را پیش از آن که آشکار شوند از طریق ارتباط با گروه همسالان رفع میکنند یا به هر ترتیب با آن ها کنار میآیند. علاوه بر آن گسستگی ارتباط میان والدین و مربیان مدرسه که مشکلی ساختاری در نظام آموزشی ماست به نوجوان این فرصت را میدهد که پنهان کاری کند و اجازه دهد مشکلات مشمول مرور زمان شوند.
چنین رفتاری در محصلان دبیرستانی بیشتر مشاهده میشود و در مقابل محصلان دوره ابتدایی و راهنمایی مسائل خانه را به مدرسه میبرند و برعکس. این گروه باشدت بیشتری در معرض آسیبهای ناشی از حل نشدن مسائل تحصیل و خانواده قرار میگیرند و این موضوع میتواند سلامت روح و روان آنان را تهدید کند.
شاهد این مدعا نیز نتیجه پژوهش میدانی گروهی از کارشناسان و متخصصان است که به تازگی ناهنجاریهای رفتاری ناشی از محیط خانه، نظیر بدرفتاری با بزرگتر، کجخلقی، ناسزاگویی و... را میان حدود نیمی از دانشآموزان دوره ابتدایی و راهنمایی شناسایی و اعلام کردهاند. هنگامی هم که از معضلات ناشی از محیط مدرسه سخن میگوییم منظور طیف وسیعی از نارساییهای آموزشی از افت تحصیلی گرفته تا ارتباط غیر دوستانه و خصمانه با همشاگردیها یا مربیان، بیعلاقگی نسبت به برخی دروس، اظهار اکراه یا ترس از مدرسه رفتن، فشار روانی ناشی از اتفاقات درون مدرسه و... است. متأسفانه تأکید بر انضباط خشک و جبری، نامناسب بودن محیط آموزشی مدرسه و کلاسها، شوون اداری نا کارآمد حاکم بر مدارس و... بخشی از عوامل مشکلساز محیط تحصیل هستند که میتوان درباره آثار آن ها به مصادیق بسیاری اشاره کرد.
از معرفی دست به سینه نشستن به عنوان یک ارزش اخلاقی تا وضعیت فیزیکی نامناسب میز و نیمکت کلاسها که در ناراحتی و آزار دهندگی ضربالمثل شدهاند! همین نیمکتهای قدیمی و پر میخ و پیچ عامل 45 درصد نارساییهای اسکلتی در میان دانشآموزان محسوب میشوند.
این مشکلات دو طرفه در خانه و مدرسه در اشکال مختلف و به صورت دائمی یا پیوسته در اغلب دانشآموزان مشاهده میشود و آنچه در این میان اهمیت دارد نقش والدین در رفع یا کاهش آن هاست. توصیههای روانشناسان برای ایجاد شرایطی مطلوبتر برای نوجوانان در حوزه درس و تحصیل چنین است.
برخی والدین فقط میدانند که فرزندشان کلاس چندم است و چه نمرههایی میآورد یا مثلا در ریاضی ضعیف و در درس علوم قوی است. اگر دانشآموز نخواهد درباره مسائل مدرسه با والدین صحبت کند میتواند هشداری برای وجود یک یا مجموعهای از مشکلات باشد. والدین اغلب طی 2 یا 3 سال اول تحصیلی نسبت به شرایط فرزندشان در مدرسه شور و شوق نشان میدهند و هرچه مقطع تحصیلی بالاتر میرود با مسائل تحصیلی وی بیگانهتر میشوند.
اگر والدین به طور ناگهانی به مسائل تحصیلی فرزندشان حساسیت نشان دهند، احتمالا جز مقاومت و موضعگیری وی چیزی نصیبشان نمیشود. حتی ممکن است فرزند به دروغ بگوید که همه چیز خوب است و مشکلی ندارد. نوجوانان به گروه دوستان و همسالان بیش از والدین اعتماد میکنند و اغلب مشکلات محیط مدرسه را با آنان در میان میگذارند. توصیه دائمی روانشناسان به والدین این است که با فرزند نوجوان خود دوست باشند. این دوستی اجازه نمیدهد فشار مشکلات بر دوش نوجوان بیفتد و در خانه همراز و همزبانی برای واگویه معضلاتش نیابد.
محصلان بویژه در دوره راهنمایی در مرحله رشد و شکلگیری شخصیت هستند. افراط والدین در توجه به مسائل درسی و نمرات فرزند دانشآموزشان موجب میشود از جنبههای پرورشی تحصیل غافل شوند. از یک دیدگاه مدرسه محل پرورش استعدادها، هدایت و راهبری شخصیت اجتماعی، تمرین کارگروهی و شکلگیری ارزشهای بنیادین انسانی است نه صرفا محلی که «باید» در آن حاضر شد و نمرات خوب گرفت.
نکته: اگر والدین به طور ناگهانی به مسائل تحصیلی فرزندشان حساسیت نشان دهند، احتمالا جز مقاومت و موضعگیری وی چیزی نصیبشان نمیشود.
اجازه بدهید فرزند محصل برخی از مشکلات جزئی را خودش حل کند. از او به گونهای حمایت کنید که احساس نکند در کارش فضولی می کنید و به قول معروف به او گیر دادهاید یا زیر منگنه شما قرار دارد. باید شرایطی مهیا باشد که نوجوان بتواند در صورت استیصال مشکلات درس و مدرسه را با شما مطرح کند و مشاوره بگیرد.
ضعف ارتباط مربیان و والدین در مدارس امروزی شرایطی فراهم میکند که در آن اگر مادر یا پدر دانشآموزی مدام با مربیان مدرسه در تماس باشد، وی زیر فشار گروه دوستان و همشاگردیها قرار میگیرد. بهتر است این ارتباط از حد عرفی تجاوز نکند و اگر لازم باشد مخفیانه صورت گیرد.
ورود به دوره دبیرستان برای پسران مصادف با آغاز دوره بلوغ است. رعایت بهداشت بلوغ به آموزشهایی نیاز دارد که نه در مدارس ارائه میشود و نه در خانوادههای ایرانی به طور مستقیم یا حتی غیرمستقیم به فرزندان پسر اطلاعرسانی میشود. در چنین شرایطی بهترین روش ارتباط عاطفی با فرزند برای جلوگیری از انحرافات اخلاقی و تاثیر پذیری منفی از گروه همسالان است.
علاوه بر آن در یک دهه اخیر دوران دبیرستان به سکوی ورود به دانشگاه تبدیل شده و بالطبع فشار روانی مضاعفی برای دانشآموز رقم میزند که در آن خوب درس خواندن، نمره آوردن و تست زدن همه چیز است. فشار درسی میتواند جنبههای مختلف آثار منفی و خطرناک دوران بلوغ را تشدید کند.
گرایش به کسب نمره 20 توسط محصلان از سوی والدین در جامعه ما به قدری است که از آن با عنوان تب 20 یاد میشود.
اغلب نیز اگر دانشآموز به جای 20 نمره 19 بیاورد تمامی زحمتهای وی و حتی عقل و هوش درسیاش زیر سوال میرود و ممکن است با بدخلقی والدین نیز مواجه شود. این مشکل آنقدر حاد است که مسوولان آموزش و پرورش طی سالهای اخیر برای حذف نمره و امتیاز بندی درجه پیشرفت تحصیلی تلاش میکنند.
«به معلمت میگویم چه بچه بدی هستی!» این جمله را مادران برای تهدید فرزند محصلشان به کار میبرند و اغلب در دوره ابتدایی کاربرد دارد. این روش اگر به ترس محصل از معلم یا سایر مربیان مدرسه منجر نشود، حداقل نوعی سوء استفاده از احترامی است که وی برای آنان قائل میشود. علاوه بر آن ذهنیتی منفی درباره ارتباط والدین با مربیان برای محصل به وجود میآورد.
برای استراحت محصل، رسیدگی به دروس، خواب شبانه زودهنگام، بازی و تفریح، فعالیتهای فوقبرنامه و آموزشی، مرور درسها در شب امتحان و ... شرایط مناسبی مهیا کنید. گاهی این ضرورتها آخرین چیزی است که والدین و خانواده به آن توجه میکنند.
البته لازم نیست کل برنامه زندگی براساس درس و تحصیل فرزند تنظیم شود، اما بیتوجهی به شرایط مناسب برای درس خواندن در خانه مشکل بسیاری از محصلان است. با مسئولیتپذیری در قبال تحصیل فرزندان میتوان حداقل بساط مهمانیهای شبانه را برچید.
کلمات کلیدی: