پنجشنبه ، 15 اردیبهشت 1390 |
درک مطالب و تجزیه و تحلیل اطلاعات درمطالعه کردن نسبت به دیدن و شنیدن بهتر است؛ مثلاً در خواندن مطالب روزنامه امکان دوباره خوانی و زمان برای تفکر بر روی مطالب وجود دارد . مغز فرصت دارد که به تجزیه و تحلیل بپردازد و این امکان به مغز داده می شود تا بتوانداز قوه تخیل برای بازسازی تصاویر استفاده کند؛ در حالی که در دیدن از تلویزیون و شنیدن از رادیو مطالب و تصاویر پشت سرهم و مسلسل وار بر ذهن فرو می ریزد و فرصتی برای تأمل باقی نمی گذارد . عمل مطالعه باعث ایجاد احساس آرامش و اطمینان در مخاطب و تقویت قوای ذهنی او می گردد . *- به عنوان اولین عامل برای « ایجادعادت به مطالعه » ،خانواده نقش به سزایی را ایفا می کند . خانواده اولین و بهترین بستر برای یادگیری و تأثیر پذیری است . رفتار و روش اطرافیان بالاخص والدین، بیشترین تأثیر را برکودک دارند؛ تاآنجاکه پایه های رفتاری فرد در خانواده شکل می گیرد . خانواده ای که در مخارج ماهیانه درصدی را برای خرید و تهیه کتاب تعیین می کند، فرزندی را تربیت می کند که اهمیت مطالعه برای او در رتبه وردیف اهمیت نیازهای اساسی مانند خورراک و پوشاک قرار می گیرد . کتابی را که والدین در نگهداری و مطالعه آن حساسیت نشان می دهند، یقیناً بعدها بهترین و لذت بخش ترین وسیله برای پرکردن اوقات فراغت فرزند آنهاست . پدری که شب هنگام بعد از ساعت ها کار خسته کننده و طولانی با روزنامه ای در دست وارد خانه می شود و در محیط گرم و باصفای خانواده همراه با دیگر اعضا مطالب را بررسی می کند ؛ مادری که اگر در سبد خرید گوشت و پیاز را فراموش کند خرید یکی ، دو مجله را از یاد نبرده است؛ والدینی که هنگام بازی کودکشان در پارک غرق در مطالعه اند و در خانه جایگاه مشخص و قابل دسترسی برای کتاب های خانه قرار داده اند و کتابهای مناسب سن کودکشان را تهیه می کنند و از آغازیترین فصل رشدش ادبیات در گوشش زمزمه می کنند و شبها با خواندن کتاب او را می خوابانند و اغلب کتاب را برای هدیه های او انتخاب می کنند ، نمونه هایی از بهترین الگوهای مطالعه اند . اینجاست که مطالعه جزئی از زندگی کودک می شود و مثل نیازهای خوردن و خوابیدن ، مطالعه نیز زمانی را به خود اختصاص خواهد داد . زیرا این رفتار به نوعی برای او عادت شده و می توان گفت این عمل انعکاس و بازتاب عمل خانواده اوست . بارزترین مشاهدات من کودک پنج ساله یکی از آشنایان است که تأثیر رفتار مطالعاتی والدین او سبب شده تا اونیزبا وجود سن کم صاحب چندین جلد کتاب باشد و کتاب کودکی نیست که تهیه نکرده باشد؛ همچنین او قادر است تک تک کتابها را بدون خستگی برای دیگران از روی تصاویر آنها تعریف کند و حتی نقاشی هایش بر اساس موضوعی نزدیک به داستان کتابهاست و تعداد اشعاری که از بر دارد بسیار زیاد است . *- دومین عامل « معلم و مدرسه » است . زیرا اصولاً فرض معلم ، بدون کتاب دور از ذهن است و مدرسه اساسی ترین جایگاه کاربردکتاب شمرده می شود و کودک نزدیکترین فرد به کتاب را معلم می داند . معلمی با همکاری دانش آموزان کلاس کتابخانه ای ایجاد کرده است و کمددیواری را به این کار اختصاص داده و به بچه ها کتاب امانت می دهد و از آنها می خواهد خلاصه آن را در کلاس تعریف کنند و آنها را ملزم به عضو شدن در کتابخانه مدرسه می کند و فعالیت ها و تحقیق های درسی را همراه بااستفاده از کتاب می کند و به دانش آموزانی که بیشترین کتاب ها را بخوانند و یا بهترین خلاصه را ارائه کنند و یا از منابع مطالعاتی بیشتری در تحقیقشان استفاده نمایند، پاداش می دهد ؛ می تواند تأثیر گذار در جذب دانش آموزان به مطالعه باشد . چراکه مطالعه را نتیجه بخش و مفید جلوه می دهد و فرد را در رقابت مطالعاتی قرار می دهد و رقابت در مطالعه برای دانش آموز ارزش تلقی می گردد و باعث می شود فرد برای یادگیری، مطالعه را ترجیح دهد . یکی از جالب ترین مشاهدات من در مدرسه ای بود که در آن تحصیل می کردم . مدرسه ما کتابخانه نداشت و بنا به پیشنهاد انجمن اولیا و مربیان، به این منظور، مکانی در پشت انبار مدرسه درنظرگرفته شد . طولی نکشید که با توجه و ایجاد انگیزه و شوق مطالعه در دانش آموزان توسط مربیان ، دانش آموزانی که زنگهای تفریح مشغول به جست و خیز بودند اکنون در زیر سایه درخت می نشستندوبه مطالعه می پرداختند و یا موضوع کتابشان را برای همشاگردیشان تعریف می کردند . *- نوع نگارش و تعداد تصاویر مرتبط به موضوع هم می تواند در فرد ایجاد انگیزه نماید . جملات کلی و کوتاهی که نمی تواند حاوی معانی خاصی باشد یا جملات بلند و طولانی که برای رساندن معنای اصلی به هزار راه و بی راه می رود و سرانجام نیز سودی نمی بخشد؛ یا زبانی که معنای اصیل و عمیق ندارد و برای مهم جلوه دادن خود از کلمات ثقیل و دشوار استفاده می کند؛ هیچ کدام نمی تواند در نگاه اول ، خواننده را جذب نماید . روان نویسی و ساده گویی ، استفاده از واژگان صریح و معنادار و جملات موزون و هماهنگ و تصاویر مرتبط با موضوع قادر است ذوق و شوق به مطالعه را افزایش دهد . نوع زبان نگارشی که با توجه به سن و جنس خواننده انتخاب می شود در به کارگیری فکر و اندیشه مخاطب موثر است . من همیشه برای انتخاب کتاب مناسب سعی می کنم با درنظر گرفتن طرح روی جلد و حاشیه بندی صفحات و موضوع، صفحه ای را انتخاب کرده ویک یا دو پاراگراف ازآن را بخوانم . با این نمونه کوچک می توان برداشتی قابل توجهی از متن کلی و نگارش و زبان کتاب بدست آورد که آیا توانسته معنا را ارائه دهد و یا فقط متن پر حجمی را ایجاد کرده و نامی جذاب و هیجان آمیز بر آن نهاده است . اما شاید متنی که مرا جذب می کند، سبب بی رقبتی دیگری گردد و تصویری که من آن را تأثیر گذار می بینم، برای دیگری بی اهمیت باشد . *- از توانایی اقتصادی خانواده می توان به عنوان عامل اساسی دیگری در ایجادفرهنگ مطالعه نام برد. قیمت بسیار بالای بعضی کتابها به اقشار متوسط و کم درآمد جامعه این اجازه را نمی دهد که با رقبت و علاقه به سراغ خرید کتاب روند و بر خانواده هزینه ای را تحمیل می کند که شاید نتواند مطلب مورد علاقه اش را بیابدومطالعه کند . در خانواده ای که برای جبران کاستی های اقتصادی آن مجبور به حذف علایق و سرگرمی های پرخرج هستی و وقتی برای مطالعه نمی یابی و گاهی آن چنان خسته و بی حوصله از کار روزانه ای، که نمی توانی به چیزی غیر از استراحت و یک ساعت خواب بیشتر فکر کنی، آیا می توانی زمانی را به مطالعه اختصاص دهی؟ بی محتوایی ، گرانی و قیمت بالا ، تعدا کم نشر ، و ..... سبب گردیده که اگر کسی نیز باعلاقه وافر به میدان مطالعه قدم بنهد ، دلسرد و بی اعتماد باز گردد. یکی از دوستان هم سن و سال من به قول معروف کرم کتاب بود و داستان و رمانی نبود که نخوانده باشد. بعد از مدتی دیگر اسمی از کتاب نمی آورد. وقتی علت را از او پرسیدم اظهار داشت که : تمام کتابها به گونه ای تقلید از یکدیگر بودند و همان موضوع را با نامی دیگر و با کلامی نه چندان دور بیان می کرد. بعد از این همه خواندن فهمیدم که از آنها سودی نبردم جز از دست دادن وقت . چون هیچکدام مطلب تازه ای نداشت و فقط حول و حوش یک مقوله بود و ترجمه ها نیز آن چنان گنگ و نا مفهوم اند که خود آنها نیز به توضیحی مفصل نیاز دارند و کتابهای معروف هم آن قدر گرانند که اصلا نمی توان به تهیه آنها فکر کرد . کتابهای ارزان نیز که دیگر ارزش مطالعه ندارند و ... *- ازعامل قابل توجه دیگری به نام فرهنگ می توان نام برد . دولت با ایجاد برنامه ریزی های سیاسی و فرهنگی می تواند در بالا بردن فرهنگ مطالعه کمک کند . ایجاد برنامه های تشویقی برای ناشران و کمک به ارتقاء سطح کیفی مطالب ، تهیه برنامه های تلویزیونی که قادر باشند در ایجاد انگیزه برای مطالعه موثر باشد ، مطرح کردن این ارزش که پذیرش معنا و پیشرفت علم و ادبیات و هنر و... مرز نمی شناسد و جایی برای تعصب و نژاد پرستی در مطالعه آثار بیگانه نیست؛ گامی است به طرف ایجاد این فرهنگ سودمند . رسانه های جمعی می توانند نشان دهند که نباید کوچکترین لحظات و دقایق را برای خواندن ومطالعه از دست داد و به جای رواج مد و تکیه کلام و..... خواندن کتاب را قبل از خواب ، در هنگام راه رفتن ، در ایستگاه اتوبوس و هزاران فرصت دیگر، آموزش دهند . برای مطالعه نیاز نیست حتما کتابی قطور داشته باشیم کتاب های کوچک جیبی که در ایران بسیار کمیاب و نادر است می تواند وسیله مناسبی برای طول مدت مسیر محل کار تا منزل باشد .اگر این ارزش برای ما درونی گردد که مطالعه، زمان و مکان و موقعیت به خصوصی نمی شناسد و حتی پشت چراغ قرمز هم می شود دوبیتی های خیام را خواند، خود به خود این عمل جزء عادات زندگی هرروزیمان می گردد و شاید اصطلاح بدی که مردم برای کسی که زیاد مطالعه می کند ، به کار می برند از ذهنها پاک گردد . ما می توانیم تماشای لذت بخش تلویزیون و دنیای شگفت انگیز رایانه هارا اندکی کاهش دهیم و از انها به نفع اشاعه فرهنگ و تمدن خود بهره ببریم . خیلی دوست داشتم، بدانم عکس العمل مردم در برخورد با کسی که در حال مطالعه از پهلوی آنها عبور می کند ، چیست ؟ همیشه به دنبال این فرصت بودم تا آن را امتحان کنم . تهیه این فرصت را به من داد تا حداقل برخورد تعدادی از همشهریهایم را مشاهده کنم. همچنین در این آزمایش می توانستم خود رانیز مورد ارزیابی قرار دهم که ایا در حین پیاده روی یا طی مسیر با وسیله نقلیه تمرکز بر روی آنچه که می خوانم دارم یا نه ؟ وچه تعداد مطلب و باچه درصد یادگیری را مطالعه کرده ام ؟ پس کتابچه ای را در دست گرفتم و از خانه خارج شدم . نتایج تا حدودی خوب بود . درتمام طول مسیر منزل تا محل مورد نظر از نگاه متعجب مردم آگاه شدم که سوال انگیز مرا تماشا می کردند . در اتوبوس حتی پیرزنی طاقت نیاورد سوال کرد : کتاب درسی است و به منظور امتحان می خوانی یا ؟ ودر جواب پاسخ منفی من گفت :(( مگه دیگه وقت نیست )) !! . در برخورد با چند دوست جوان کنایه ها و پچ پچ اینکه قصد جلب توجه دارم را نیز شنیدم اما با وجود اینها توانستم در این مسیر دو غزل حافظ را از بر کنم و یک داستان نسبتا کوتاه را بخوانم . |
کلمات کلیدی: