پیامد این دیدگاه و نظام آموزشی باز عبارت است از:
- یادگیری یا یاددهی باید یک فرآیند فعال باشد، کودک (فرد) باید هر دانشی را از نو ابداع کند نه آن که نتایج آن را بپذیرد.
- تعامل اجتماعی بین کودکان دارای اهمیت تحقیق است و به کودک اجازهی فهم نسبت نظرها را میدهد.
- عمل عقلی مبتنی بر تجربهی مستقیم مقدم بر عملی است که بر زبان مبتنی است. معنای کلمات و تصاویر تابع شناخت عملیاتی است.
تحقیقات صورت گرفته برمبنای نظریهی پیاژه و در حیطهی تعلیم و تربیت منجر به شکلگیری چهار اصل مهم در آموزش گردیده است:
- اصل اهمیت آمادگی: این اصل از تاکید پیاژه بر درونسازی نشات میگیرد. یک تجربهی زمانی سودمند است که کودک بتواند آن را در ساختارهای شناختی خود درونسازی کند و به آن معنا دهد.آموزش فراتر از سطح تحول کودک فاقد نتایج مثبت است.
- اصل اهمیت انگیزش برای فعالیتهای شناختی: محتوای آموزشی بیش از حد پیشرفته ویا بیش از حد ساده مطلوب نیست. محتوای مطلوب یک محتوای چالش برانگیز با درجه ی دشواری بهینه است که میتواند باعث عدم تعادل و انگیزهی تعادلجویی در فرد شود.
- اصل ارتباط اجتناب ناپذیر بین سطوح تحول روانی و محتوای آموزش: کودک و سطوح تحولی وی محور آموزش قرار می گیرد.
- اصل عمل: این اصل به تاکید پیاژه در مورد هوش به منزلهی عمل میپردازد. وی از روشهای تربیتی منفعل، تکراری و خیلی کلامی ناخشنود است. به عقیدهی وی آموزش باید براساس کنجکاوی طبیعی کودک و تمایل طبیعی او برای عمل در جهان به منظور فهم آن بنا شود.
به تعبیر پیاژه: فهمیدن منجر به ابداع کردن میشود. در کل هدف پیاژه تربیت افراد خلاق است نه دنباله رو و تبعیت جو.
نوشته شده توسط
حمید امامی راد
90/2/25:: 10:9 صبح
|
() نظر