با دو بال ایمان و عمل صالح باید از پستى خسران و عاقبت به شرى، به بلنداى رضوان، عرفان و عاقبت به خیرى پرواز کرد.
عاقبت به خیرى همان تامین سعادت آخرت است. پس هر کارى که انسان خالصانه براى سعادت آخرت انجام دهد تامین کننده آن است. هر اندازه انسان در برابر پروردگار خاضع تر باشد محبوبتر است اما درک این که واقعا به چنین موفقیت ارزشمندى نائل شده یا نه چندان آسان نیست و بلکه مصلحت انسان نیز نمىباشد. زیرا موجب غرور و عدم التجاى بیشتر در درگاه خدا و مانع کسب فیوضات بیشتر است.
پس آدمى همواره باید خود را در حالت خوف و رجا نگهدارد و پیوسته در پى کسب هر چه بیشتر رضاى حق تعالى برآید واز خودش در این راه مدد جسته و به اهل بیت -علیهم السلام- نیز متوسل شود. البته همین پرسش را پیروان حضرت موسى(علیه السلام) از او پرسیدند حضرت موسى به مناجات خدا رفت و عرض کرد خدایا خودت مىدانى سوال بندگانت چیست؟ خداوند فرمود اى موسى به مردم بگو از من راضى باشید من از شما راضى خواهم بود!ناگفته نماند رضایت از خدا از مقامات معنوى است، که اگر کسى به این مقام برسد به مقام تسلیم و تفویض نائل آمده است و با آرامش و وقار همه ناملایمات و فراز و نشیبهاى زندگى را پشت سر مىگذارد در حالى که همیشه به یاد خداست و آنچه از سختى به او مىرسد زیبایى مى بینددر این باره آن چه لازم است این است که انسان باید دائما در حال مراقبه از نفس خویش باشد و لحظهاى زمام نفس را به دست شیطان ندهد.
غرور و اطمینان به نفس، خود زمینهساز گمراهى و اغواى آن مىشود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در نمازهاى خود این دعا را مىفرمود: «الهى لا تکلنى الى نفسى طرفة عین ابدا؛ خداوندا مرا لحظهاى به خودم وا مگذار» وقتى یکى از همسرانش با اشاره به مقام بلند حضرت نزد خدا از او علت این دعا را پرسید، حضرت فرمود: خداوند برادرم یونس را لحظهاى به حال خود واگذاشت و آمد به سر او آنچه که آمد. بنابراین بهترین راه براى عاقبت به خیر شدن مراقبت دائم از نفس خویش است یا به عبارت دیگر مطمئنترین راه و روش، ایمان و عمل صالح است.
خداوند در سوره العصر مىفرماید: «به عصر قسم که انسانها همه در زیانند. مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نمودهاند.»
ایمان اولین و اساسىترین و محکمترین ریسمان نجات است و مطمئنترین ضامن عاقبت به خیرى مىباشد. «عن ابى عبداللّه(علیه السلام)... و قال فى قوله عزّ وجلّ «فقد استمسک بالعروة الوثقى» قال: هى الایمان باللّه وحده لاشریک له...؛ از امام صادق(علیه السلام) است که درباره این کلام الهى «فقد استمسک بالعروه الوثقى» فرمود: عروةالوثقى همان ایمان به یگانگى خداوند بىشریک مىباشد»، (اصول کافى، ج 2، ص 14، روایت 1 به نقل از سرالاسراء، على سعادتپرور، ج 2، ص 324) جمله فقد استمسک... پارهاى از آیةالکرسى است که در آیه 256 سوره بقره آمده است یعنى... کسى که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده که گسستن براى آن نیست... بنابراین آن دستگیره محکم (عروه الوثقى) که قابل گسستن نیست همان ایمان به خداوند تعالى است.
عمل صالح رکن دیگرى است که انسان را از خسران، زیان و عاقبت به شرى نجات مىبخشد، چنان که سوره العصر بدان گواهى مىدهد و در حدیثى از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) وارد شده: «انکم ان اغتنمتم صالح الاعمال، نلتم عن الاخرة نهایة الآمال؛ تحقیقا چنین است که اگر شما اعمال صالح را مغتنم شمرید به آن غایت بلند آرزوهاى اخروى خواهید رسید»، (الغرر والدرر، باب العمل، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 2، ص 209). بنابراین با دو بال ایمان و عمل صالح باید از پستى خسران و عاقبت به شرى، به بلنداى رضوان، عرفان و عاقبت به خیرى پرواز کرد.
1ـ زهیر عثمانی، حسینی می شود
زهیر در ابتدا عثمانی بود و علاقه ای به اهل بیت(علیه السلام) نداشت در سال شصت هجری همراه خانواده اش به حج مشرف شد در بازگشت از حج با قافله امام حسین(علیه السلام) همراه شد، در یکی از منزلها امام حسین(علیه السلام) قاصدی دنبال او فرستاد، او بعد از ملاقات با امام حسین(علیه السلام) کاملاً عوض شد، عثمانی بود، حسینی شد و در شب عاشورا خطاب به امام حسین(علیه السلام) گفت: «به خدا قسم دوست دارم کشته شوم، بعد زنده شوم باز کشته شوم و بعد زنده شوم تا هزار مرتبه، تا بدینوسیله خداوند متعال مرگ را از شما و از جوانان شما دور سازد.»
2ـ حرّبن یزید به حسین می پیوندد
حرّ اوّلین کسی بود که با چهارهزار نفر سر راه بر امام حسین(علیه السلام) گرفت ولی همین شخص روز عاشورا توبه کرد و آمد خدمت امام حسین(علیه السلام) عرض کرد: «آمدم توبه کنم و در مقابل شما جانم را فدا کنم، آیا توبه من پذیرفته است. حضرت فرمود: آری، خداوند متعال توبه تو را می پذیرد و گذشته تو را می بخشد» و سرانجام در راه امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید و عاقبت به خیر شد.
3ـ حضرت نفیسه خاتون با زبان روزه در حال قرآن خواندن از دنیا می رود
نفیسه خاتون همسر اسحاق بن جعفر الصادق(علیه السلام) دختر حسن بن زیدبن الحسن المجتبی(علیه السلام) که در مصر دفن است، قبل از مرگش قبری برای خود حفر کرده بود و داخل آن قرآن می خواند، در سال 208 هجری از دنیا رفت، وقت احتضار روزه دار بود به او گفتند روزه خود را افطار کن، گفت: هرگز چنین کاری نمی کنم، چرا که سی سال است که از خداوند خواسته ام که با زبان و دهان روزه او را ملاقات کنم. آنگاه شروع کرد به خواندن سوره انعام رسید به این آیه «و لهم دارالسّلام عند ربّهم» روحش به سوی ملکوت پرواز نمود.
4ـ مردی در جنگ اُحُد مسلمان شد
مردی در جنگ اُحد از کفّار بود ولی در حین جنگ تحوّلاتی در او پیش آمد که اسلام اختیار کرد و بلافاصله از پیامبر اجازه جهاد و جنگ گرفت، حضرت نیز اجازه داد، بعد از این که مقداری جنگید به شهادت رسید، و از اسلام جز شهادتین و جهاد در راه خدا کاری انجام نداده بود. همین دو عامل وسیله عاقبت بخیری او شد.
5 ـ مرد اعرابی
جابربن عبداللّه می گوید: مردی اعرابی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد آن حضرت اسلام را بر او عرضه کرد و او پذیرفت، در آن هنگام ناگهان شتری که بر آن سوار بود لغزید و او به زمین افتاد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: او را دریابید، عمار و حذیفه شتابان به سوی او رفتند امّا آن اعرابی از دنیا رفته بود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «او از جمله کسانی است که تعب و سختی کمی را تحمّل کرد و به نعمت طولانی دست یافت او از جمله کسانی است که بر ایمان خود لباس ظلم نپوشانید.او را غسل دهید، سپس فرمود: من همسر او را در بهشت دیدم که به او از میوه های بهشتی می دهد».
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
1- راه گریز از شور بختى، انتشارات الزهرا.
2- تقوا، شهید عبدالحسین دستغیب.
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: