اصلی ترین وظیفه هر معلمی خوب تدریس کردن است. وقتی از تدریس صحبت می کنیم هر فردی، بالاخص هر معلمی نگرش و تعریف خاصی از این کنش و فراکنش دارد. اما در کل می توان تدریس را بدین گونه تعریف کرد: تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد، براساس طراحی منظم و هدفدار معلم برای ایجاد تغییر در رفتار شاگرد.
همان طور که از این تعریف استخراج می شود دو ویژگی خاص برای تدریس مشخص شد:
تدریس مفاهیم مختلفی را در بر می گیرد، مانند نگرش ها، گرایش ها، باورها، عادت ها، و شیوه های خاص رفتار و به طور کلی انواع تغییراتی که می خواهیم در شاگردان ایجاد کنیم.
زمانی که از تدریس صحبت می شود، تفکر عام براین اساس است که تدریس بسیار عمل اسانی است و کار معلم دست کم گرفته می شود.
اما اگر بخواهیم با تفکر علمی به قضیه نگاه کنیم متوجه می شویم که تدریس نه تنها امر ساده ای نیست بلکه معلم در تدریس با متغیرهای متفاوتی سرو کار دارد.
او سعی می کند با کنترل و دستکاری متغیرهای مختلف، وضعیتی به وجود آورد که یادگیری حاصل شود. شناخت و کنترل همه عوامل و متغیرهای دخیل کار اسانی نیست و شاید بتوان گفت غیرممکن است.
بدون شک، در ایجاد محیط یادگیری عواملی هم چون ویژگی هی معلم و شاگرد ساخت نظام آموزش، محتوای آموزش و صدها متغیر دیگر می تواند موثر باشد. بدیهی است کهه معلم نمی تواند همه عوامل مذکور را تحت کنترل در آورد.
ممکن است سوال شود اگر کنترل همه عوامل مذکور ممکن نباشد معلم چگونه می تواند شرایط مطلوب را با توجه به دخالت متغیرهای متعدد و غیر قابل کنترل به وجود آورد.
در پاسخ به چنین سوالی باید گفت: درست است که معلم نمی تواند همه متغیرهای دخیل را تحت کنترل در آورد اما شناختن چنین عواملی او را قادر خواهد ساخت که در تنظیم فعالیت های تدریس، تصمیمی آگاهانه بگیرد.
اگر معلم از نظریه های تدریس یادگیری شناخت دقیق و علمی داشته باشد، قوی تر و دقیق تر می تواند در ایجاد وضعیت مطلوب یادگیری فعالیت کند.
اساسی ترین عامل برای ایجاد موقعیت مطلوب در تحقق هدف های آموزشی، معلم است. اوست که می تواند حتی نقص های کتاب های درسی و کمبود امکانات آموزشی را جبران کند یا برعکس، بهترین موقعیت و موضوع تدریس را با عدم توانایی در ایجاد ارتباط عاطفی مطلوب به محیطی غیر فعال و غیر جذاب تبدیل کند.
در فرایند تدریس دیدگاه علمی معلم و تجارب وی نقش به سزای را ایفا می کند امام آن چه مهم تر است کل شخصیت معلم است که در ایجاد شرایط یادگیری و تغییر و تحول شاگرد تاثیر می گذارد دیدگاه معلم و فلسفه ای که او به آن اعتقاد دارد، در چگونگی کار معلم تاثیر شدیدی می گذارد.
در این جاست که می توان رسالت معلم که برتر از آموزش است را مطرح کرد.
رسالت اصلی معلم تربیت انسان هاست. انسان هایی که بتوانند حال خود را به بهترین نحو رقم بزنند و آینده درخشانی را منتظر باشند.
این گروه از معلمان،شاگردان را هسته مرکزی فعالیت خود قرار می دهند و آنان را محور اصلی فعالیت های آموزشی می دانند.انان فعالیت و رشد همه جانبه شاگرد را در نظر می گیرند یعنی به پرورش خیلی بیشتر از انتقال صرف مواد رسی بها می دهند.
این گونه از معلمان معمولا به روانشناسی یادگیری و آموزش ،روانشناسی رشد و جامعه شناسی تا حدودی مسلط هستند و از این آموزه ها در شناخت فراگیران و انتخاب روشهای مختلف تدریس بهره می گیرند.
این دسته از معلمان بیشتر به درس اهمیت می دهند تا پرورش شاگردان. تمام کوشش آن ها بر این است که به هر طریقی که شده درس را به شاگردان انتقال دهد. گروه درس نگر به شاگردان و تفاوت های فردی انان توجه ندارند یا آن را چندان مهم تلقی نمی کنند.
به نظر این گروه شاگردان موظفند که درس را به طور کامل یاد بگیرند و به معلم پس بدهند. به اعتقاد افراد این گروه حقایق علمی شاگردان را برای زندگی اجتماعی اماده می سازد و به همین دلیل کسب دانش در درجه اول اهمیت قرار دارد.
نکته شایان توجه در بررسی این دو گروه از معلمان این است که معلم اگر بخواهد تدریس موفقی داشته باشد و یادگیری به معنای واقعی کلمه اتفاق بیفتد لازم است هم شاگرد نگر باشد و هم درس نگر. به نظر می رسد این گونه است که عمل تربیت که رسالت اصلی معلم است به خوبی محقق می گردد.
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: