هو الشافی
در اینجا با تجویز نسخه های شفابخش کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام، در پی آنیم تا خود و شما را از شر بیماریهای مهلک روحی و اخلاقی برهانیم.
پس اگر دردمند هستید و در پی درمان، با این اوراق همراه شوید.
تعریف بیماری: خشم و غضب
و مخفى نماند که: مردمان در قوه غضبیه بر سه قسماند:
بعضى در طرف افراط هستند، که در وقت غضب فکر و هوشى از براى ایشان باقى نمىماند و از اطاعت عقل و شرع بیرون مىروند.
و طایفه اى در طرف تفریطند، که مطلقا قوه غضبیه ندارند. و در جائى که عقلا و یا شرعا غضب لازم است مطلقا از جا بر نمىآیند.
و گروهى بر جاده اعتدال مستقیماند، که غضب ایشان به موقع، و غلظت ایشان به جاست. و در هنگام غضب از حد شرع و عقل تجاوز نمىکنند.
و شکى نیست که حد اعتدال آن، مرغوب و مطلوب است. بلکه آن فی الحقیقه غضب نیست، بلکه شجاعت و قوّت نفس است. و طرف تفریط آن نیز اگر چه غضب نباشد اما مذموم و قبیح، و نتیجه جبن و خوارى است. و بسا باشد که از غضب بدتر بوده باشد، زیرا که کسى را که هیچ قوه غضبیه نباشد بىغیرت و خالى از حمیّت است.
و از این جهت گفتهاند: «کسى که در موضع غضب به غضب نیاید عاقل نیست».
و از حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - مروى است که: «حضرت پیغمبر - صلّى اللّه علیه و آله - از براى دنیا هرگز به غضب نمىآمد. اما هرگاه از براى حق، غضبناک مىشد احدى را نمىشناخت، و غضب او تسکین نمىیافت تا یارى حق را نمىکرد». و از آنچه گفتیم معلوم شد که: غضب مذموم، آن است که: در حد افراط باشد، زیرا که: اعتدال آن، ممدوح است. و تفریط آن غضب نیست، اگر چه از صفات ذمیمه است.
غضب مفرط و مفاسد آن
و از این جهت است که گفتهاند: «غضب جنونى است که دفعى عارض مىگردد». و بسا باشد که: شدت غضب، موجب مرگ ناگهانی گردد.
و بعضى از حکما گفتهاند که: «کشتى که به گرداب افتاده باشد و موجهاى عظیم آن را فرو گرفته باشد و بادهاى شدید آن را به هر طرف افکند به خلاص و نجات نزدیکتر است از کسى که شعله غضبش به التهاب آمده باشد».
و در اخبار و آثار، مذمت شدید در خصوص غضب وارد شده است. حضرت رسول - صلّى اللّه علیه و آله - فرمودند که: «غضب ایمان را فاسد مىگرداند چنانکه سرکه عسل را فاسد مىکند». و از حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - مروى است که: «این غضب آتش پارهاى است از شیطان، که در باطن فرزند آدم است. و چون کسى از شما غضبناک گردید چشمهاى او سرخ مىگردد و باد به رگهاى او مىافتد و شیطان داخل او مىشود».
پیغمبر خدا - صلّى اللّه علیه و آله و سلم - فرمودند که: «شجاع، کسى است که: در حالت غضب خود را تواند نگاه داشت».
ده نسخه شفابخش برای درمان غضب
چون مفاسد غضب را دانستى بدان که علاج آن موقوف است بر چند چیز:
اول آنکه: سعى کند در ازاله اسبابى که باعث هیجان غضب مىشود، مثل: فخر و کبر و عجب و غرور و لجاج و مراء و استهزاء و حرص و دشمنى و حب جاه و مال و امثال اینها، که همه آنها اخلاق ردیّه و صفات مهلکه هستند، و خلاصى از غضب با وجود آنها ممکن نیست. پس باید ابتدا ازاله آنها را کرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.
دوم آنکه: ملاحظه اخبار و آثارى کند که در مذمت غضب رسیده چنانچه شمهاى از آنها گذشت.
سوم آنکه: متذکر اخبار و احادیثى گردد که در مدح و ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده است، و فوائد آن را به نظر درآورد.
همچنان که از حضرت پیغمبر - صلّى اللّه علیه و آله - مروى است که: «هر که غضب خود را از مردم باز دارد، خداوند - تبارک و تعالى - نیز در روز قیامت عذاب خود را از او باز مىدارد». و از حضرت امام محمد باقر - علیه السّلام - مروى است که: «در تورات نوشته شده است که: از جمله چیزهائى که خدا به موسى - علیه السّلام - فرمود این بود که: نگاهدار غضب خود را از کسى که من تو را صاحب اختیار او کردهام، تا من نیز غضب خود را از تو نگاه دارم». و حضرت صادق - علیه السلام - فرمودند که: «خدا وحى فرستاد به بعضى از پیغمبران خود که: اى فرزند آدم در وقتى که غضبناک گردى مرا یاد کن تا من هم تو را یاد کنم و در وقت غضبم و تو را هلاک نسازم».
چهارم آنکه: هر قول و فعلى که از او سر مىزند ابتدا در آن فکر کند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نماید.
پنجم آنکه: اجتناب کند از مصاحبت کسانى که قوه غضبیه ایشان غالب و از فضیلت حلم خالى هستند. و در صدد انتقام و «تشفّى غیظ» خود مىباشند، و این را مردى و شجاعت مىنامند و مىگویند: ما از کسى متحمل درشتى و سختى نمىشویم، و بر فلان امر صبر نمىکنیم. بلکه مجالست کند با اهل علم و حلم و وقار، و کسانى که مانند کوه پا بر جاى با هر باد ضعیفى از جاى در نمىآیند.
ششم آنکه: تأمل نماید و بداند که هر چه در عالم واقع مىشود همه به قضا و قدر الهى است و جمیع موجودات، مسخّر قبضه قدرت او، و همه امور در ید کفایت اوست. و خدا هر چه از براى بنده مقرر کرده است البته خیر و صلاح آن بنده در آن است. و بسا باشد که مصلحت او در گرسنگى و بیمارى، یا فقر و احتیاج، یا ذلت و خوارى، یا قتل یا امثال اینها باشد.
و چون این را دانست، مىداند که: دیگر غضب کردن بر دیگران، و خشم گرفتن بر ایشان راهى ندارد، چرا که هر امرى هست از جانب پروردگار خیر خواه او مىرسد.
هفتم آنکه: متذکر شود که غضب نیست مگر از بیمارى دل و نقصان عقل، که باعث آن ضعف نفس است نه شجاعت و قوت نفس و از این جهت است که: دیوانه زودتر از عاقل غضبناک مىگردد. و مریض از تندرست زودتر به غضب مىآید. و همچنین پیران ضعیف المزاج زودتر از جوانان، و زنان زودتر از مردان از جا در مىآیند. و صاحبان اخلاق بد زودتر از ارباب ملکات فاضله به خشم مىآیند. چنانکه مىبینى که کسى که: رذل است به فوت یک لقمه خشمناک مىگردد. و بخیل به تلف شدن یک حبه از مالش غضب مىکند حتى بر دوستان و عزیزان خود. اما صاحبان نفوس قویّه، شأن ایشان از آن بالاتر، و رتبه ایشان از آن والاتر است که به امثال این امور، متغیّر و مضطرب گردند.
هشتم آنکه: به یاد آورى که تسلط و قدرت خدا بر تو، قوىتر و بالاتر است از قدرت تو بر این ضعیفى که بر او غضب مىکنى، و تو در جنب قوه قاهره الهیه غیر متناهیه به مراتب ضعیفتر و ذلیلترى از این ضعیف ناتوان که در جنب قدرت توست. پس بترس و حذر کن از اینکه: چون تو غضب خود را بر او جارى سازى خداوند قهار نیز در دنیا و آخرت غضب خود را بر تو جارى بکند.
غـم زیـر دستان بـخور زینهار |
بتـرس از زبـر دستى روزگار |
لب خشک مظلوم را گو بخند |
که دندان ظالم بخواهند کند |
در آثار پیشینیان رسیده که: هیچ پادشاهى در بنى اسرائیل نبود مگر اینکه حکیمى دانشمند با او بود و صحیفهاى در دست داشت که بر آن نوشته بود که: بر زیردستان رحم کن، و از مرگ بترس، و روز جزا را فراموش مکن. و هر وقت که پادشاه غضبناک شد آن حکیم، صحیفه را به دست او دادى تا خواندى و غضب او ساکن شدى.
نهم آنکه: متذکر گردى که: شاید روزگار، روزى آن ضعیفى را که تو بر او غضب مىکنى قوّت دهد و کار او بالا گیرد و بر تو زبر دست شود و در صدد انتقام و مکافات بر آید.
لا تهین الفقیر علّک ان ترکع یوما و الدهر قد رفعه 1
دهم آنکه: بدانى که: هر حلیم و بردبارى غالب و قاهر، و در نظر اولى «البصائر» عزیز و محترم مىباشد. و هر غضبناک مضطرب الحالى پیوسته مغلوب، و در دیدهها بىوقع مىگردد.
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
دوازدهم آنکه: تصور کنى که در وقت غضب، صورت تو چه نوع قبیح و متغیر، و اعضاى تو متحرک و مضطرب، و کردارت از نظم طبیعى بیرون، و گفتارت غیر مطابق قاعده و قانون مىشود.
دهم: و از جمله معالجات غضب آن است که:
آدمى در وقت هیجان، به خدا پناه برد از شر شیطان، و بگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم». و اگر ایستاده باشد بنشیند، و اگر نشسته باشد بخوابد. و وضو گرفتن و غسل کردن با آب سرد از براى تسکین آتش غضب مفیدند. و اگر غضب بر کسى باشد که قرابت رحم با یکدیگر داشته باشند دست به بدن او گذارد غضب او ساکن مىگردد چنانچه در اخبار وارد شده است.2
[1]. و بیچارهاى را خوار مکن، شاید روزى از مقامت تنزل کنى و بیچاره شوى و روزگار، آن بیچاره را بلند کرده و به مرتبه بالا برساند.
[2]. معراجالسعاده، ملا احمد نراقی، با تلخیص
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: