سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس گفتن «نمی دانم» را واگذارد، به هلاکت گاه خود درآید [امام علی علیه السلام]
آموزشی - مذهبی
درباره



آموزشی - مذهبی


حمید امامی راد
سلام به اهل دلی که بی ریا و با صفاست.قلب پر از محبتش همیشه به یاد خداست.دور از وجودتان هر چه درد و بلاست. مطالب وبلاگ ترکیبی از مسائل مذهبی و آموزشی (اکثرا آموزش ابتدایی) می باشد. امید است مورد توجه قرار گیرد. ملتمس دعای خیر دوستان هسنم.
لینک‌های روزانه

    

سپس از طرف امام علىّ علیه السّلام به او پیشنهاد داده شد که هر یک از مردان و جوانان حاضر را که مایل است براى ازدواج انتخاب کند، و مهریه و صداق او از بیت المال تأمین و پرداخت گردد.دختر که خود را جهانشاه معرّفى کرده بود و امام علىّ امیرالمؤ منین علیه السّلام او را شهربانو نامید، نگاهى به اطراف خود کرد و پس از آن که افراد حاضر را مورد نظر قرار داد؛ از بین تمامى آنان ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را برگزید؛ و سپس جلو آمد و دست خود را بر شانه آن حضرت نهاد.در همین حال مولاى متّقیان علىّ علیه السّلام جلو آمد و حسین علیه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود: از او محافظت کن و به او نیکى نما، که به همین زودى بهترین خلق خدا بعد از تو، از این دختر به دنیا مى آید.و چون از وى سؤ ال کردند که به چه علّت ، امام حسین علیه السّلام را به عنوان همسر خویش انتخاب نمود؟

در پاسخ گفت : پیش از آن که لشکر اسلام بر ما هجوم آورد، من حضرت محمّد، رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دیدم که به همراه فرزندش حسین علیه السّلام وارد منزل ما شد و مرا به ازدواج حسین علیه السّلام درآورد.وقتى از خواب بیدار شدم ، عشق و علاقه به او تمام وجودم را فرا گرفته بود و به غیر از او به چیز دیگرى نمى اندیشیدم .

مادر امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام افزود: سخن و پیش گوئى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام به واقعیّت پیوست و من صحیح و سالم به وصال خود رسیدم و به همسرى و ازدواج امام حسین علیه السّلام درآمدم .و پس از گذشت مدّتى سیّد السّاجدین ، امام زین العابدین علیه السلام در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود و جهانى را به نور وجود مقدّس خود روشنائى بخشید

و چون شب دوّم فرا رسید، در خواب دیدم که حضرت فاطمه زهراء علیهاالسّلام ، به منزل ما آمد و دین اسلام را بر من عرضه نمود و من نیز اسلام را پذیرفتم و در عالم خواب توسّط حضرت زهراء مسلمان شدم .

سپس حضرت زهراء علیهاالسّلام به من فرمود: به همین زودى لشکر اسلام بر فارس غالب و پیروز خواهد شد و تو را به عنوان اسیر مى برند؛ و پس از آن به وصال فرزندم حسین خواهى رسید و کسى نمى تواند نسبت به تو تجاوز و قصد سوئى کند.

مادر امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام افزود: سخن و پیش گوئى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام به واقعیّت پیوست و من صحیح و سالم به وصال خود رسیدم و به همسرى و ازدواج امام حسین علیه السّلام درآمدم .و پس از گذشت مدّتى سیّد السّاجدین ، امام زین العابدین علیه السلام در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود و جهانى را به نور وجود مقدّس خود روشنائى بخشید.و آن حضرت همانند دیگر ائمّه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین در حالتى به دنیا قدم نهاد که پاک و پاکیزه و ختنه شده بود؛ و پس از تولّد، شهادت بر یگانگى خداوند و رسالت جدّش رسول خدا و امامت و خلافت امیرالمؤ منین علىّ و دیگر اوصیاء صلوات اللّه علیهم اجمعین داد.و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله نسبت به این نوزاد فرمود: ((ابن الخِیرتَین )) یعنى ؛ پدر این نوزاد، امام حسین علیه السّلام بهترین خلق خدا و مادرش ، شهربانو بهترین زن از زنان عجم مى باشد.(1)

 

امام سجاد

 


از آدم تا سجّاد علیه السّلام

مرحوم حضینى و دیگر بزرگان آورده اند:شخصى به نام عسکر - غلام امام محمّد جواد علیه السّلام - به نقل از پدرش حکایت کند:روزى به محضر شریف حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السّلام شرف حضور یافتم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فقط امام چهارم ، حضرت علىّ بن الحسین علیهماالسّلام به عنوان ((سیّد العابدین )) معروف و مشهور گشته است ؟

امام رضا علیه السّلام در جواب فرمود: خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است که بعضى از پیغمبران را بر بعضى از ایشان فضیلت و برترى داده است ؛ و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء عظام صلوات اللّه علیهم مى باشیم .

و سپس افزود: و امّا در رابطه با جدّم ، علىّ بن الحسین علیهماالسّلام ، که سؤال کردى: همانا پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السّلام بیان فرموده است : روزى امام علىّ بن الحسین علیهماالسّلام مشغول نماز بود، که ناگاه شیطان به صورت یک افعى بسیار هولناکى ، با چشم هاى سرخ از درون زمین آشکار شد و خود را به محراب عبادت آن حضرت نزدیک کرد.(2)

ولیکن امام سجّاد علیه السّلام کمترین حسّاسیّتى در برابر آن موجود وحشتناک نشان نداد و ارتباط خود را با پروردگار متعال خود قطع نکرد.

افعى دهان خود را نزدیک انگشتان پاى آن حضرت آورد و آتشى از دهانش ‍ خارج ساخت که بسیار وحشتناک بود، ولى حضرت با آرامش خاطر و خیالى آسوده به نماز خود ادامه مى داد و توجّهى به آن نداشت .

در همین حال که شیطان با آن حالت ترسناک مشغول اذیّت و آزار بود، ناگهان تیرى سوزاننده از سمت آسمان آمد و به آن ملعون اصابت کرد.

هنگامى که تیر به او خورد، فریادى کشید و به همان حالت و شکل اوّلیّه خود بازگشت و کنار امام سجّاد، زین العابدین علیه السّلام ایستاد واظهارداشت :شما سیّد و سرور عبادت کنندگان هستى ؛ و چنین نامى تنها زیبنده و شایسته شما مى باشد.

و سپس در ادامه کلام خود افزود: من شیطان هستم ؛ و تمام عبادت کنندگان را از زمان حضرت آدم تا کنون فریب و بازى داده ام و کسى را از تو قوى تر و پارساتر نیافته ام .

و پس از آن شیطان از نزد امام سجّاد علیه السّلام خارج شد و حضرت بدون آن که به او توجّهى داشته باشد، به نماز و نیایش خود با پروردگار متعال خویش ادامه داد.(3)

سپس امام علیه السّلام به گریه افتاد و عبدالملک نیز گریان شد و گفت : چقدر فرق است بین کسى که آخرت را طلب کرده و براى آن جدیّت و کوشش مى نماید و بین آن کسى که دنیا را طلب کرده است و باکى ندارد که از کجا و چگونه به دست مى آورد، پس چنین افرادى در آخرت سهمى و نجاتى برایشان نخواهد بود

اظهار نعمت و شکر توفیق

یکى از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام و از راویان حدیث که به نام زهرى معروف است ، حکایت کند:روزى به همراه آن حضرت ، نزد عبدالملک مروان رفتیم ؛ عبدالملک ، احترام شایانى نسبت به حضرت سجّاد علیه السّلام به جا آورد؛ و چون چشمش به آثار سجود در چهره و پیشانى مبارک امام زین العابدین علیه السّلام افتاد، گفت :اى ابو محمّد! خود را بسیار در زحمت عبادت انداخته اى ، با این که خداوند متعال تمام خوبى ها را به تو داده است و تو نزدیک ترین فرد به رسول اللّه مى باشى ، تو داراى علم و کمالى هستى که دیگران از داشتن آن محروم مى باشند!

امام سجّاد علیه السّلام فرمود: آنچه از فضل پروردگار و توفیقات الهى براى من گفتى ، نیاز به شکر و سپاس دارد.

و آن گاه فرمود: پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله با این که تمام خطاهاى گذشته و آینده اش بخشیده شده بود، آن قدر نماز مى خواند که پاهاى مبارکش ورم مى کرد، به قدرى روزه مى گرفت که دهانش خشک مى گشت و مى فرمود: آیا نباید بنده اى شکرگزار باشم .

 


و سپس حضرت در ادامه سخنانش افزود: حمد خداوندى را، که ما را بر دیگران برترى بخشید و به ما پاداش خیر عطا نمود، و در دنیا و آخرت حمد و سپاس ، تنها مخصوص اوست .

به خدا سوگند! چنانچه اعضاء و جوارحم قطعه قطعه گردد و در اثر عبادت نفسم قطع شود، یک صدم شکر یکى از نعمت هاى خداوند را هم انجام نداده ام .

چگونه مى توان نعمت هاى الهى را برشمرد؟! و چگونه توان شکر نعمتى از نعمت هایش را خواهیم داشت ؟!

نه به خدا قسم ! خداوند هرگز مرا غافل از شکر نعمت هایش نبیند.

و چنانچه عائله ام و دیگر خویشان و سائر مردم حقّى بر من نمى داشتند، به جز عبادت و ستایش و مناجات با خداوند سبحان ، کار دیگرى انجام نمى دادم و سخنى به جز تسبیح و ذکر خداى متعال نمى گفتم تا آن که نفسم قطع شود.

زهرى مى گوید: سپس امام علیه السّلام به گریه افتاد و عبدالملک نیز گریان شد و گفت : چقدر فرق است بین کسى که آخرت را طلب کرده و براى آن جدیّت و کوشش مى نماید و بین آن کسى که دنیا را طلب کرده است و باکى ندارد که از کجا و چگونه به دست مى آورد، پس چنین افرادى در آخرت سهمى و نجاتى برایشان نخواهد بود.(4)

 

پی نوشت ها:

1- دلائل الامامه 80.

2- برخى از نویسندگان معاصر براساس همین شبهه اعتقاد یافته اند که سال ولادت امام سجاد در 36 هجرى قمرى بوده است زیرا چنین سالى خاندان على (ع ) در مدینه حضور داشته اند. ولى این نظریه، مخالف راى مشهور مى باشد. رک : زندگانى على بن الحسین (ع ) سید جعفر شهیدى 17.

3- دلائل الامامه 80 ؛ اعلام الورى 251 ؛ تاج الموالید ؛ کشف الغمه 2/297.

4- طبقات ابن سعد 5/157 ؛ النجوم الزاهره 1/229 ؛ بحار الانوار 45/329.

 

منابع :

زندگانی علی بن الحسین علیهما السلام، سید جعفر شهیدی

بررسی نقش امام سجاد علیه السلام در رهبری شیعه پس از واقعه کربلا

سایت تبیان

 

امام سجاد

 

در احادیث و روایات مختلف آمده است :هنگامى که لشکر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پیروز شد غنیمت هاى بسیارى از آن جمله ، دختر یزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدینه طیبّه آوردند.همین که آن غنائم جنگى را داخل مسجد بردند، جمعیّت انبوهى گرد آمده بود؛ و در این میان زیبائى دختر یزدگرد توجّه همگان را به خود جلب کرده بود.

 پس چون چشم این دختر به عمر بن خطّاب افتاد صورت خود را از او پوشاند و گفت : اى کاش چنین روزى براى هرمز نمى بود، که دخترش این چنین در نوجوانى اسیر شود.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/9/29:: 10:19 عصر     |     () نظر