کودکان دیرآموز، کودکانی هستند که طبق آخرین تعریف دارای بهره هوشی بین 71 تا 85 می باشند و علی رغم داشتن
نیازهای آموزشی ویژه، برای جایابی در سیستم آموزش ویژه مناسب نیستند و طبق اصول نهضت عادی سازی و یکپارچه سازی آموزشی باید در مدارس عادی آموزش ببینن د .معمولا تشخیص و شناسایی این افراد با مشکلاتی روبرو هست چرا
که آنها در ظاهر مشکلی ندارند و در ب س یاری از موقعیتها مانند فعالیتهای عملی و اجتماعی رضایت بخش عمل می کنند ولی در مهارتهای تحصیلی مانند خواندن و ریاضیات همانند همسالان عادی خویش موفق نیستن د .مقاله ضمن تاکید بر
اهمیت ارزیابی همه جانبه و پویای دانش آموزان شناسایی نیازهای ویژه آنها و اجرای آموزش فردی شده و بالینی، به بررسی ویژگی های افراد دیرآموز و نحوه شناسایی آنها در کلاس درس می پردازد و در پایان راهبردهایی را برای آموزش این کودکان در کلاس درس ارائه می دهد
کلید واژه ها
: دانش آموزان دیرآموز، آموزش فردی شده، شناخت همه جانبه
مقدمه
:
در اکثر کلاس ه ای عادی دانش آموزانی هستند که قادر نیستند با دیگر همکلاسیهای خود به رقابت بپردازند و در نتیجه
در پایان سال تحصیلی مردود می شوند و نا موفق می گردند این گروه از افراد که دانش آموزان دیرآمو ز نام دارند به علت
کمی رشد ذهنی قادر به فراگیری مطالب و حل مسایل همانند افراد عادی و همسن و سال خود نیستند و در میان گروه
های عقب مانده ذهنی از بالاترین درجه رشد ذهنی برخوردار بوده و بزرگترین گروه از گروههای عقب مانده ذهنی را
تشکیل می دهند و بهره هوشی آنها توسط اکثر محققان و متخصصان بالینی بعنو ان وضعیت نرمال هوشی در نظر گرفته
شده است
(شاو، 2005 ). بنابراین بنا به نظر اکثر متخصصان تعلیم و تربیت عادی و استثنایی و با توجه به اصول نهضت
عادی سازی و به تبع آن ارائه خدمات آموزشی و توآنبخشی به کودکان استثنایی در مراکز آموزشی تلفیقی به شکلهای یکپارچه سازی آموزشی و اجتماعی، موسه زدایی و توانبخشی مبتنی بر جامعه در محیطهایی با کمترین میزان محدودیت این دانش آموزان بهتر است در مدارس عادی و همراه سایر همسالان خود تحصیل نماین د
. با در نظر گرفتن این وضعیت
یک معلم در کلاس درس عادی با طیفی از دانش آموزانی سر و ک ار دارد که از نظر ویژگی های شناختی و عاطفی در سطوح مختلفی قرار دارند و اگر بخواهد در امر آموزش به این کودکان موفق باشد باید شناخت همه جانبه ای نسبت به همه ی آنها داشته باشد و آموزش خود را با سطوح مختلف توانایی های گوناگون دانش آموزان سازش دهد و با توجه به این نکته که یک معلم در هر سال با دانش آموزان متفاوتی سر و کار دارد در نتیجه برای شناخت همه جانبه شاگردان خویش در درجه اول باید یک روان شناس بالینی باشد تا بتواند بالاترین سطح آموزش و پرورش یعنی آموزش و پرورش بالینی را در کلاس درس اجرا کند چنین معلمی نمی ت واند در یک قالب محدود حرکت کند و نیاز به طیف وسیعی از معلومات دارد تا بتواند برای هر یک از شاگردان خویش برنامه ای در ذهن داشته باش د
. این سطح از آموزش، آموزش
فردی شده است نه آموزش انفرادی و آموزش مبتنی بر حرکت بالینی می باش د
. معلم در این سطح از آموزش و پرو ر ش با
توجه به ارزیابی همه جانبه ای که از شاگردان خویش به عمل می آورد به راحتی می تواند آنها را در دقایق تحولشان بشناسد و فرایند آموزش خود را با سطح تحول و توانایی های آنها سازش دهد
.
ویژگی های افراد دیرآموز
:
، دارای بهره هوشی بین
71 تا 85 می باشند (انجمن روانپزشکی امریکا، 2000 DSMIV-R افراد دیرآموز براساس مجموعه
مقوله آموزش ویژه برای عقب
( pL -105-17 ، اسکیرنبرگر، 1987 ) و بر طبق قانون آموزش افراد با ناتوانی ( 1997
ماندگی ذهنی مرز ی در نظر گرفته نشده است
(مرسر ، 1996 ، استوبینگ و شای وتی ز ، 1998 ) و در نتیجه خدمات آموزش
14
درصد جمعیت را تشکیل / تخصصی برای این گروه از افراد وجود ندار د . این گروه براساس برآورد توزیع نرمال تقریباً 1
12
درصد می باشد / می دهند ولی مطالعات نشان داده است که درصد واقعی این اشخاص براساس نمرات آزمون هوشی 4
(
نایسر، 1998 ). که این درصد ده برابر بیشتر از تعداد افراد با اسکیزوفرنیا در ایالات متحده (شیان، 2003 ) و دو برابر رایج
می باشد
(شاو، 2005 ) نمرات آزمون هوش کودکان دیرآموز بالاتر از آن است که برچسب عقب ADHD تر از اختلال
(
ماندگی ذهنی دریافت کنند و پایین تر از آن است که آنها را در گروه کودکان با ناتوانی یادگیر ی قرار دهیم (مرسر، 1996
اغلب محققان و متخصصان بر این اعتقادند که اگر چه افراد دیرآموز ممکن است نیازهای آموزشی ویژه داشته باشن د
. با
این حال برای جایابی در سیستم آموزشی ویژه مناسب نیستند و باید در مدارس عادی آموزش ببینند
(مک م یلان،
گرشام، بوکیان و لمبرو ز ،
1998 ، مک میلان و هندری ک ، 1993 ).کودکان دیرآموز بطور نامناسبی درمعرض اعتیاد به دارو،
الکل، بیکار شدن و سو استفاده جنسی هستند
(بیب - فرانکن برگر، بوکیا ن ، مک میلان و گرشام، 2004 ، شاو،
2000
،1999 ). و این مشکلات در این کودکان اغلب نسبت به افراد با عقب ماندگی ذهنی و کودکان با ناتوانی یادگیری
بیشتر دیده می شود شاید بدین دلیل که افراد دیرآموز همانند دو گروه دیگر حمایتهای اضافی را از طریق آموزشهای ویژه دریافت نمی کنن د
. به طور معمول کودکان باهوش مرزی دارای ویژگی هایی می باشند که فر ایند آموزش را در کلاس
درس برای آنها دچار مشکل می سازد
:
اولا کودکان مرزی در یادگیری مفاهیمی که ارتباط مستقیمی با فعالیتهای روزمره آنها نداشته باشد با مشکلاتی مواجه
هستند
(سینگ، 2004 ) و مفاهیم زمانی توسط این کودکان بطور کامل یاد گرفته می شود که به سبک عینی ارائه شوند و
.(
از صورت انتزاعی خارج شوند (باتمن، 1991 ، شاو، 1999
ثانیا کودکان باهوش مرزی در تعمیم و انتقال مهارتها دانش و راهبردها دچار مشکلات اساسی می باشند
(شاو، 2005 ) ثالثاً
هر چه این کودکان در فرایندهای آموزشی کلاس درس بیشتر درگیر شوند بیشتر سود می برند و بنابراین باید بیشتر آنها را در کلاس درس به فعالیت واداشت
(رایمر، اسکینر و لوب ی ، 1999 ). و بالاخره این دانش آموزان با احتمال بیشتری دارای
مشکلاتی در مهارتهای اجتماعی و رفتاری می باشند که اغلب منجر به بی نظمی در کلاس درس می شو د
. این چهار حوزه
باید بطو ر موثری در کلاس بدون تغییرات اساسی در استانداردهای کلاس درس و خلق بی نظمی های اساسی مورد توجه
.(
قرار گیرند (ماسی، 1998
بطور کلی تشخیص و شناسایی افراد دیرآموز با مشکلاتی روبرو هست چرا که آنها معمولا در ظاهر مشکلی ندارند و در
بسیاری از موقعیتها رضایت بخش عمل می کنند برخی معتقدند که دانش آموزان دیرآموز در خواندن و ریاضیات با
مشکلاتی مواجه اند اما ضرورتاً در فعالیتهای عملی و اجتماعی مانند کار،ورزش و
… می توانند در جامعه خود را به
راحتی سازش دهند به هر حال این دانش آموزان در کلاس درس با رفتارهای زیر مشخص می شوند
:
در تفکر انتزاعی دچار مشکلاتی اساسی هستند
فراخنای توجه و تمرکز کوتاهی دارند
کودکان دیرآموز ممکن است در ابراز شخصی ناتوان باشند
نسبت به کودکان دیگر کندتر یاد می گیرند و مفاهیم آموزش باید بیشتر برای آنها توضیح داده شود و به شیوه های
گوناگون ارائه شود و در طول زمان مرور شود
در خواندن دچار مشکلات اساسی می باشند
.
دانش آموزان دیرآموز همیشه پایین تر از توان بالقوه خود عمل می کنند
دارای روابط بین شخصی ناپخته هستند
در مهارتهایی مانند سازماندهی ،انتقال مفاهیم و تعمیم اطلاعات و درک دستورالعملهای پیچیده دچار مشکل می
باشندو نمرات پایینی را در آزمونهای پیشرفت تحصیلی بدست می آورند
از خود انگاره ضعیفی برخوردارند در کسب مهارتها به کندی ماهر می شوند و در برخی مهارتها ممکن است اصلا مهارت
کسب نکنند
(ماسی، 1998 ، شاو، 2005 ). نکته مهمی را که باید به خاطر د اشت این است که هر کودک دیرآموز دارای همه
این خصوصیات نمی باشد و گاه احتمال دارد که کودک فقط تعداد معدودی از آنها را دارا باشد
.
اصول آموزش و توانبخشی افراد دیرآموز
:
به طور کلی برای برنامه ریزی و آموزش این کودکان در درجه اول باید آنها را بطور کامل بشناسیم و برای شناخت کامل
این کودکان باید ارزیابی همه جانبه ای از آنها به عمل آوریم تا بتوانیم نیازهای همه جانبه آنها را پاسخگو باشیم
(سه
مولفه برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی با هم در تعاملن د
). باید باور داشته باشیم که هر کودک قابلیت پیشرفت دارد و در محیط
مطلوب غنی و م س اعد بهتر و سریعتر پیشرفت می کند و بالاخره این که راز موفقیت برنامه های تدوین شده برای این کودکان مشارکت و آموزش والدین است بنابراین آموزش این کودکان باید همگام با آموزش و برنامه ریزی برای والدین آنها باشد
. اساسا کودکان دیرآموز برای رسیدن به پیشرفت و موفقی ت نیاز به بکارگیری روشهای متناوب (جایگزین ) و
حمایتهای اضافی دارند در یک مدرسه عادی که برای برآوردن نیازهای این کودکان تخصیص داده شده است باید نکات زیر مورد توجه قرار داده شود
:
-
برنامه های تدوین شده برای این کودکان باید متناسب با نیازهای همه جانبه آنها باشد.
-
باید حداکثر مشارکت دانش آموزان و خانواده های آنها را فراهم کرد.
-
تاکید بر آموزش فردی شده، کارتیمی، و افزایش مهارتهای اجتماعی در این کودکان
.( -
ارزیابی مستمر و پویا 21 از عملکرد دانش آموزان و برنامه های اجرا شده، (شاو، 2005 ، ماسی، 1998
راهبردهای عملی برای آموزش دانش آموزان دیر آموز
:
-
در برنامه های درسی برای این دانش آموزان تقویت و تربیت حواس باید بعنوان یک از ارکان مهم برنامه در نظر گرفته
شود و هر گونه آموزش به کودک باید با استفاده از حواس او آغاز شود
(مرحله عینی ) بنابراین معلم باید با استفاده از
بازیهای آموزشی گوناگون به تقویت و تربیت حواس مختلف مانند حس بینایی ،حس شنوایی ،حس لامسه و
… بپردازد به
طور مثال در مورد حس بینایی با بکارگیری روشهای متنوع، منظم و دقیق باید به تقویت درک بصری ،تداعی بصری، تکمیل بصری و حافظه بصری و در مورد حس شنو ایی به تقویت درک شنیداری، تمیز شنیداری ،تداعی شنیداری ،حافظه شنیداری و
… پرداخته شود.
-
فراهم کردن فعالیتهای عینی و معنی دار و ایجاد زمینه برای مشارکت گروهی
-
کاهش حواس پرتی ها و فراهم کردن محیطی با نشاط و راحت در جهت تسهیل فرایند یادگیری
-
تمرین و تکرار م س تمر و استفاده دقیق از برنامه های تقویت (باید دقت شود که برنامه های آموزشی به گونه ای کاربردی
باشد که به طور طبیعی در زندگی روزمره کودکان تکرار و تقویت شود
).
-
استفاده از تکنیکهای مختلف در آموزش (بازیهای آموزشی شیوه های گوناگون فعال کردن دانش آموزان و …)
-
استفاده از موادی که همه دانش آموزان را به تلاش و تفکر وا دارد و هم اجازه موفقیت را به آنها بدهد (تکالیف درسی نه
خیلی سخت باشند و نه خیلی راحت
).
-
دانش آموز را تشویق کنید تا با شما حرف بزند و با او ارتباط برقرار کنید مثلا در حین انجام تکلیف از او بخواهید که
مشغول چه کاری است
.
-
زمانی را که دانش آموز باید به فعالیتهای درسی و انجام تکالیف بپردازد کاهش دهید و در عوض دوره های انجام فعالیت
را افزایش دهید
.
-
تقویت اعتماد به نفس در دانش آموزان به شیوه های گوناگون مانن د : عدم تاکید مستمر بر ضعفهای کودک، افزایش
تجارب مو فقیت آمیز، تقویت رفتارهای مطلوب در کودک و
…. (لان استین، 2005 ، اسکینر و لوبی، 1999 ، شاو،
.( 1999
،2000 ، مک میلان و گرشام، 2004
((
نتیجه گیری))
با توجه به این که دانش آموزان دیرآموز همیشه پایین تر از توان بالقوه خود عمل می کنند و در ظاهر مشخصات بالینی
خاصی ندارند که آنها را از دیگر کودکان متمایز سازد بنابراین نباید فقط به نتایج آزمونهای هوشی در برنامه ریزی
آموزشی برای این افراد اکتفا کرد بلکه باید ارزیابی همه جانبه مستمر و پویا از همه کنش وریهای فرد بعمل آید تا سطح
تحول فرد تشخیص داده شو د
. توانایی ها و ضعفها ی فرد شناسایی شود و از نتایج این ارزیابی در برنامه ریزی آموزشی و
توانبخشی این کودکان استفاده گرد د
. در آموزش کودکان دیرآموز همواره باید سه اصل درگیری والدین ،آموزش فردی
شده، و ارزیابی مستم ر را مد نظر داشت این کودکان هر چند که ممکن است در مهارتهای تحصیل ی مانند خواندن و ریاضیات در کلاس درس با مشکلاتی مواجه باشند ولی در بکارگیری این مهارتها در موقعیتهای عملی و اجتماعی با موفقیت بیشتری عمل می کنند لذا مسایل آموزشی باید در سطح بکار بسته و عینی برای دانش آموزان تدریس شود نکته قابل توجه این است که معلم نباید ص ر فاً با تکیه بر نتایج آزمون هوشی بعمل آمده از این کودکان پیش داوریهای منفی انجام داده و او را از سایر دانش آموزان جدا ساخته و برنامه آموزش انفرادی را برای او اجرا کند و او را از فواید آموزش گروهی محروم سازد و بالاخره این که بکارگیری همه حواس در تدریس و ت ق ویت آنها تمرین و تکرار همراه با برنامه های تقویت فعال کردن دانش آموزان و ایجاد زمینه برای مشارکت گروهی و افزایش مهارتهای اجتماعی در این کودکان از راهبردهایی است که معلم را در امر آموزش یاری می کند
.
اخذ : مقاله برادر عباسعلی حسین خانزاده
کلمات کلیدی: