هر چند امامان معصوم علیهم السلام از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهى دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادى است و علم غیب براى آنان، تکلیفى ایجاد نمیکند.
امامان علیهم السلام از جهت علم و عصمت، داراى چه مقامىاند؟ و این دو چه نسبتى با مقام خلافت الهى دارد؟
علم لدنّى، علمى است که هیچ واسطه اى میان متعلّم و معلّم نیست. «لدن»؛ یعنى، نزد و حضور. اگر علمى با وساطت، حاصل شود، علم لدنّى نخواهد بود. اگر علمى از معلم صادر شود و به یک واسطه یا بیشتر، به شاگرد برسد؛ شاگرد آن علم را «نزد» معلم فرا نگرفته است و به آن علم لدنّى نمیگویند. اما اگر شاگرد از حضور خود معلم، علمى را فرا گرفت، آن علم را لدنّى مینامند. از آنجا که «انسان کامل»، هیچ واسطه اى میان او و حضرت حق تعالى وجود ندارد، از علم، لدنّى بهره مند خواهد بود و هیچ واسطه اى میان او و خداى سبحان در این تعلیم و تعلم وجود ندارد.
بخش مهمى از علوم امامان علیهم السلام از این گونه است. البته چنین دانشى با وحى رسالى به پیامبر صلى الله علیه و آله از جهاتى تفاوت دارد که تفصیل آن در اینجا میسور نیست.
2- عصمت امامان علیهم السلام
کلمات کلیدی:
در آیه دوّم از سورة فتح، خدا به رسولش می گوید: ( لِیغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ ) تا این که خدا گناهانِ گذشته و آینده تو را ببخشد. از این آیه می توان استفاده کرد که پیغمبرِ مسلمانان گناه انجام می داده و معصوم نبوده است!
جواب:
پاسخ این شبهه را با دو جوابِ مختصر و مفصّل بیان می کنیم.
جواب مختصر: مراد از ذنب ( به معنی گناه ) در آیة شریفه، گناه و معصیت الهی نیست بلکه گناهی است که مشرکین به پیغمبر نسبت می دادند. خداوند متعال در ابتدای سورة مبارکة فتح، خطاب به پیغمبر اکرم می فرماید: ما با فتح مکّه و موقعیّتی که به تو دادیم، تمام گناهان نسبت داده شده از سوی مشرکین و تبعات شومی که برای تو در نظر گرفته بودند را بخشیدیم و آنها دیگر با تو برخورد بدی نخواهند داشت. بنابراین، آیة ذکر شده در مقامِ بیان معصیت إلهی از ناحیة پیغمبر اکرم نبوده تا این که بخواهیم بدین وسیله عصمت پیغمبر را زیر س?ال ببریم.
کلمات کلیدی:
مسأله وحی و تفسیر آن به تجربه از مباحث مهم فلسفه دین است. بشر از دیرباز به ارتباط معنوی توجه کرده است. اعتقاد به وحی در همه ادیان آسمانی سابقه داشته است. زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان اصل وحی را پذیرفته و در کتابهای مقدس آنها از وحی سخن به میان آمده است.برخی بر اساس مبانی عقلی شبهاتی را در مورد وحی ذکر نموده اند؛ که در این نوشتار به چند مورد اشاره می شود.
شبهه: وحی نتیجه ریاضت پیامبران است.
به تواتر شنیده ایم که افرادی در پرتو ریاضت به مقام هایی رسیده اند و درهایی از غیب را به روی خود گشوده اند تا آنجا که از امور پنهانی خبر می دهند. از نظر روانشناسی نیز امروز این حقیقت درست است. بنابراین چه اشکالی دارد که وحی را از همین راه توجیه کنیم؛ به ویژه که حالات پیامبران-پیش از نبوت- همچون مرتاضان بوده؛ یعنی از اجتماع دوری می گزیدند... .
از مطالعه حالات مرتاضان و پیامبران پاسخ این سخن روشن می شود؛ زیرا مرتاضان اشتباهات غیر قابل انکاری دارند در صورتی که پیامبران هیچ گونه اشتباهی ندارند. نتایجی که از کار مرتاضان به دست می آید همیشه به صلاح بشر نیست و غالباً کارهای آنها جنبه نمایشی دارد. و مرتاضان به گفته های خود اعتماد کامل ندارند و هرگز دیده نشده کسی در اثر ریاضت، به برنامه جامع و مفیدی که بتواند اساس یک زندگی منظم اجتماعی باشد دست پیدا کند.
از طرف دیگر اعمال آنها که از طریق ریاضت به آنها رسیده اند، محدود است. در صورتی که پیامبران از این نظرها، درست در نقطه مقابل آنها قرار دارند. آنها به گفته خود ایمان دارند . دستورات و برنامه های مفید اجتماعی آورده اند و هیچ گونه محدودیتی در برنامه های آنان وجود ندارد.
شبهه: وحیِ پیامبران خارج از ابزار معرفت است.
ادامه مطلب... کلمات کلیدی:
خداوند در آیه 124 سوره مبارکه بقره می فرماید: {لاَ یَنَال عَهدِی الظّالِمِینَ} یعنی هیچ وقت عهد من (مقام خلافت و امامت) به ظالمین نمی رسد. به گفته مفسرین شیعه و سنی مراد از عهد، منصب امامت و خلافت است. با همین آیه می توان ثابت کرد که بر خلاف ادعای شیعیان، خلافت خلفای سه گانه (رضی الله عنه) کاملا بر حق می باشد، چرا که در آیه شریفه، خداوند متعال وعده داده است که خلافت و جانشینی او هیچ وقت به ظالمین نمی رسد.
جواب:
قبل از بیان جواب، دو مقدمه را خدمت شما عرض می کنیم:
مقدمه1: کلمه {الظالمین} در آیه ذکر شده، مطلق است و از این اطلاق چنین به دست می آید که: هر کسی که هر نوع ظلمی (چه در حق خود ،چه در حق دیگران و چه ظلم بزرگ و چه ظلم کوچک) را مرتکب شده باشد، دیگر حق امامت و زعامت بر مسلمین را ندارد و نمی تواند خلیفه و جانشین خداوند بر مردم باشد.
مقدمه2: یکی از بزرگ ترین مصادیق ظلم، شرک به خداوند است، همچنان که لقمان حکیم به فرزندش می فرماید:{یَا بنَیَّ لا تشرِک بِااللهِ اِنَ الشَّرکَ لَظلم عَظِیم} ای پسر من! به خداوند شرک نورز که شریک قرار دادن برای او ظلم بزرگی است(سوره لقمان/13) ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: