کودک، حاصل ترکیب سلولهای جنسی زن و مرد میباشد و بسیاری از صفات و ویژگیهای خود را از پدر و مادر خویش گرفته است. بر این اساس کودک را میتوان وارث صفات و خصایص والدین دانست. نقش پدر برای کودک و زندگی حال و آینده وی بسیار مهّم و حیاتی است. او دارای تأثیرات محیطی و وراثتی سرنوشت سازی برای کودک است.
عملکرد و رفتار وی الگو و مدلی برای کودک است. گفتارش سند و حضور او اطمینان بخش و آرامشدهنده میباشد. وجود پدر موجب گرمی و شادی کانون خانوادگی میباشد. نحوه برخوردها، روش و شیوههای محبت یا اعمال خشونت و بسیاری مسایل دیگر برای کودک درس آموز و تعیین کننده میباشد. روابط واقعی با فرزندان این است که بتواند درک کند که «چه مسائلی در ذهن کودکشان میگذرد. توانایی والدین بایستی در آن حدی باشد که از طریق پیامها و کلمات کودکان به احساسات آنان پی برده باشد.
پدر میتواند امنیت بخش و نانآور خانه و همین طور حلّال مشکلات خانواده باشد. نقش وی از همان اولین روزهای ازدواج آغاز میشود و پناهگاه، حامی و یاور زن و فرزندان میشود. اوست که در برابر مشکلات و سختیها سنگ صبور است. پدر در خانواده یک رئیس خوب و مهربان است. او مسئول است که با تقسیم مسئولیتها، براساس توان و ظرفیت هر یک از اعضای خانواده به محیط گرم خانوادگی نظم و انضباط و یگانگی ببخشد، پدر عامل وحدت در خانواده است که در نهایت به انجام وظایف هر یک از اعضای خانواده کمک مؤثری میکند. در یک خانواده پویا که پدری منطقی و آگاه در آن مسئول است در تعیین سرنوشت کودک، وحدت فکری و اخلاقی به صورتی زیربنایی بین همسر و فرزندان و پدر حاکم میباشد.
پدر وظیفه دارد که به صورتی قابل قبول، در رسیدگی، راهنمایی و حمایت فرزندان خود، چه پسر و چه دختر کوشا باشد و موجبات رشد و تحول آنها را از هر جهت فراهم کرده و بین فرزندان دختر و پسر خویش تبعیض قائل نشود. پدر باید نیازهای دخترش را برآورده سازد و مهربان و صبور باشد، در برورد با او پدر باید اجرا کننده انضباط و عامل اعتدال و امنیت برای دخترش بوده و دشواریها و کاستیهای زندگیاش را از میان بردارد. پدر باید با راهنمایی و هدایت دختر، او را از لغزش و خطا به دور دارد. و در صورت اشتباه و خطا سعی کند که آن را اصلاح و رفع کند او باید در دادن نقشهای مردانگی به پسر نقش به سزایی ایفا کند.
پدر وظیفه دارد که به صورتی قابل قبول، در رسیدگی، راهنمایی و حمایت فرزندان خود، چه پسر و چه دختر کوشا باشد و موجبات رشد و تحول آنها را از هر جهت فراهم کرده و بین فرزندان دختر و پسر خویش تبعیض قائل نشود
پدر میتواند با تطبیق دادن پسرش بر اساس طرز فکر و نیازهای شخصی، پسر را دارای رفتارهای مردانه کند و عملاً او را وارد عرصه پرشتاب زندگی کند چون پسران قادر نیستند از کودکی رشدی مردانه بیابند. پدر به هیچ وجهی نبایستی فرزند خود را به سمت نافرمانی و عصیان بکشاند که این خود سبب میشود که انحرافات دیگر در او رشد پیدا کند و لغزشها و انحرافات مختلفی را در بر خواهد داشت. پدر همواره الگوی خانواده و مخصوصاً پسران خانواده می باشد. آرزوی بزرگ پسر این است که هم چون او باشد و همچون او رفتار کند.
مرگ پدر در بسیاری موارد برای کودک ضایعهای بس عمیق است و این خلأ میتواند براساس شرایط، سن، درک، فهم و هوش او تأثیرات مختلفی داشته باشد. عوارض مختلفی میتواند در زمینه متعدد ذهنی و روانی، عاطفی به وجود آید. پدر زمانی که با مرگ خویش، خانوادهاش را از مدیریت خود محروم میکند، در فرزندش تحول عظیم روحی ایجاد میشود که تحمل آن برای بسیاری از کودکان دشوار میباشد و موجب بهم خوردن تعادل روحی و روانی آنان میشود.
مرگ پدر ممکن است در کودکان ایجاد استرس و اضطراب و ناامنی کند و آنان را به سختی سوق دهد که به نابسامانی روانی کشیده شوند و رابطه آنها از محیط اطراف گسسته و قدرت و قوای بسیاری کارها و برنامهریزیها از آنان سلب و گرفته شود.
ترکیب قرن بیستم، امروزه به اثبات رسانیده است که گرمی و محبت کانون خانوادگی از مهمترین و مؤثرترین عوامل تقویت سازگاری و دوری از انحرافات و آلودگیها میباشد و کودک در سایه این کانون و پناهگاه، راه و رسم زندگی را یاد گرفته و مسئولیت قبول کرده و اجتماعی میشود. او یاد میگیرد که چگونه با دشواریهای زندگی مقابله کرد.
بنابراین در راه تربیت، هر یک از والدین نقشهای بیشماری را بر عهده دارند، در این بیان نقش تربیتی پدر بسیار مهم است پس پدر به خاطر الگو بودن در اعضای خانواده، وظیفهای بس عظیم و مهم برعهده دارد و مسئولیت او در این باره بسیار سنگین میباشد. پدر برای فرزند یک الگوی به تمام عیار است و وجودش برای او آموزشهای متعددی را در بر دارد.
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: